#ایثار_اقتصادی_و_آخرت_گرایی
📜
#حکایت |
داستان گاو وخوک
مرد ثروتمندی به دانایی گفت: نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.
دانا گفت: بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.
خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز خدا برایشان شیر و سرشیر می دهی.
اما در مورد من چی؟ من همه چیز خودم را به آنها می دهم، از گوشت ران گرفته تا گوشت سینه و سرم را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟
می دانی جواب گاو چه بود؟
جوابش این بود: شاید علتش این باشد که هم در زمان حیاتم می بخشم و هم در زمان مماتم."
┏━🍃🌺🍃━┓
@seraat313
┗━🍂━