‍ بخش دوم اجازه بدهید کمی هم از شخصیت‌ها بگویم... خانم دکتر پندار که کارگردان کوشیده او را بااخلاق و دلسوز نشان دهد، در جایگاه پزشکِ سوگندخورده، بدون اطلاع دخترک، یک جراحی روی او انجام می‌دهد که هیچ‌جا ثبتش نمی‌کند، حتی در برگهٔ شرح اتاق عمل؛ در دادگاه رسیدگی به شکایت دختر نیز به راحتی دروغ می‌گوید و منکر این عمل می‌شود. اما وقتی دعوا بالا می‌گیرد، در ژست مظلوم فرو می‌رود و به رئیس بیمارستان می‌گوید «دارن یه کاری می‌کنن آدم بذاره بره!». انگار خانم دکتر واقعاً باورش شده که حق دارد کسی را عقیم کند و به هیچ‌کس هم پاسخگو نباشد، حتی به خود فرد عقیم‌شده! نکتهٔ جالب اینکه خانم دکتر که مدام القا می‌کند که همه اینجا مجبورند (به چه چیز؟ نمی‌دانیم!)، به صلاح‌دید خودش، عقیم‌شدن را به دخترک کارتن‌خواب تحمیل می‌کند. سؤالی که برای مخاطب پیش می‌آید این است که چطور اجبار برای شما خانم دکتر، بد است و برای دخترک بی‌پناه، خوب و اخلاقی و به‌صلاح؟! در فیلم اشاره‌ای هم به طرح عقیم‌سازی زنان کارتن‌خواب می‌شود که شهیندخت مولاوردی (معاون دولت روحانی در امور زنان و خانواده) آن را پیشنهاد داده بود تا هزینه‌های دولت را کاهش دهد! اما مثل بسیاری مسائل دیگر در این فیلم، کارگردان فقط سر زخم را باز می‌کند و تکلیف خودش و مخاطب با این طرح هم روشن نمی‌شود. پزشکِ اخلاق‌مدارِ درمیشیان حتی از این هم ابایی ندارد که به دروغ از وکیل، شکایتِ تهدید کند. بعد در سکانسی مثلاً جنجالی می‌گوید «تو خیابونای اینجا اصلا زندگی وجود نداره که حقی وجود داشته باشه!». این جمله فقط می‌تواند خروجی یک نگاه چرک باشد؛ نگاهی که اصلاح را غیر از خودش، از عالم و آدم توقع دارد. مادر دکتر پندار (ژاله علو) در جایی از فیلم می‌گوید: «درسته اینجا سخته، ولی اونجا هم غربته. اینجا هم غربته. غربت، غربته دیگه! مجبوریم!». صادقانه باید بگویم منظور از «اینجا هم غربته» را نمی‌فهمم؛ غربت از کی؟ از چی؟ کارگردان در هیچ نقطه‌ای از فیلم به مفهوم این «غربت» اشاره نمی‌کند. ولی ظاهراً نقطۀ اوج دیالوگ‌های فیلم همین‌جا بوده که درمیشیان از پسِ انتقال این بخش هم به‌درستی برنیامده و با توجه به عملکرد پندار، این دیالوگ هم مثل دختر کارتن‌خواب، عقیم شده! خنده‌دارتر از همه، رئیس کلانتری است که وقتی خبر بچه‌فروشی در حوزهٔ استحفاظی‌اش را می‌شنود، می‌گوید «خب میگید چی‌کار کنم؟» و معطل می‌ماند تا خانم وکیل به او یادآوری کند که وظیفه‌اش اجرای قانون است! و بسیاری نقدهای ریز و درشت دیگر و نکاتی گل‌درشت دربارهٔ سند ۲۰۳۰ و شرایط شرعی و قانونی سقط جنین که بماند... حرف آخر من هم همین‌جا زندگی می‌کنم؛ رشوه، اعتیاد، بی‌قانونی، کارتن‌خوابی و... را می‌بینم. اما فقط این‌ها را نمی‌بینم! ظاهراً قاعدهٔ فیلمسازی این شده که مخاطب خارجی از ایران «فقط بدبختی و فلاکت» ببیند و مخاطب ایرانی در سریال‌های نمایش خانگی، «فقط رفاه و زندگی لوکس»! که البته هر دو دروغ است. اما مسؤلان وزارت ارشاد تا کی قرار است به چنین فیلم‌های سیاه و تحقیرآمیزی مجوز بدهند و آبروی مملکت را پیش چشم مخاطب خارجی بریزند؟! ✅یادداشت های یک بیننده 🆔https://eitaa.com/Viewer_notes