👤 آقازاده شش فرزند قد و نیم قدش را بوسید و نوازش کرد. برای بار چندم عازم جبهه بود که در پاسخِ پرسش یکی از بستگانش گفت: - اگه بهانه داشتن فرزند و یا پیر بودن پدر و مادر باشه! پس کی باید بره از اسلام و کشور دفاع کنه؟! ساکش را برداشت، از زیر قرآن رد شد... به عنوان رانندهٔ آمبولانس، وارد منطقه عملیاتی خیبر در جزیرهٔ مجنون شد. برای بار چندم، مجروحین را سوار کرد و می خواست به پشت جبهه برگردد که فرمانده گفت: - کجا؟ جاده زیر آتیشه؟! - باید برم! چن تا مجروح بد حال هست. هرکی عاشق خدا بشه، باید بسوزه و خاکستر شه...! 📖 زندگی نامه شهید جواد آقازاده، مجله قرب، شماره سیزدهم، ص۵۴. 🏷 🏷 🌸کانال رسمی حوزه‌های علمیه خواهران 🆔 @kowsarnews 🌐 news.whc.ir