نیمه های شب بود. دیدم وارد خانه شد. لباسهایش خونی بود. مادر با عصبانیت رفت جلو و گفت:معلوم هست کجائی؟ آخه تا کی می خوای با مامورها درگیر بشی، این کارها به تو چه ربطی داره. یک دفعه می گیرن و اعدامت می کنن پسر! نشست روی پله ورودی و گفت: اتفاقا خیلی ربط داره، ما از طرف خدا مسئولیم! ما با کسی درگیر شدیم که جلوی قرآن و اسلام ایستاده. بعد به ما گفت: شما ایمانتون ضعیفه، شما یا به خاطر بهشت، یا ترس از جهنم نماز می خونی، اما راه درست اینه که همه کارهات برای خدا باشه! ✨ 🌸کانال رسمی حوزه‌های علمیه خواهران 🆔 @kowsarnews 🌐 news.whc.ir