دلم تنهاست اما بعدِ تو همدم نمی خواهد! برایم سرنوشت انگار غیر از غم نمی خواهد! مفاتیح الجنان را خوانده ام صد بار بی حاصل... خدا هم شک‌ نکن ما را کنارِ هم نمی خواهد! خودم با گریه پر دادم تو را از این قفس روزی... زیادت سهم اغیار است، عاشق کم نمی خواهد! ندارم بعد از این سودای سیبی سرخ را در سر... که این دنیا مرا حوا، تو را آدم نمی خواهد! اگر از دوست نیشی هم رسد نوش است عاشق را... پر از زخم است جان اما دگر مرهم نمی خواهد! به جز تو‌ سِرِّ عشقم را امانت دار خوبی نیست... فراوان راز دارد دل ولی محرم نمی خواهد! کسی جای تو را در روزگارم پر نخواهد کرد... دلم تنهاست اما غیرِ تو همدم نمی خواهد!