آه دکتر! سرِ من درد بزرگی شده است بره ی لعنتی ام عاشق گرگی شده است سرد شد از تن من... دل به خیابان زد و رفت گرگِ من بره نچنگیدهِ به باران زد و رفت آه دکتر! لبِ او «صبر و ثباتم» می داد دوش «وقت سحر از غصه نجاتم» می داد!! آه دکتر! نفست گم شده باشد سخت است نفست همدم مردم شده باشد ، سخت است دکتر این بار برایم نَمِ باران بنویس دو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویس