می‌دادند. ما هیچ وقت ندیدیم که ایشان پیش‌نماز باشند، البته اگر وقت نماز کسی می‌رفت و پشت سر ایشان می‌ایستاد که می‌ایستاد، حالا چرا این جور نبود؟ برای اینکه بیشتر وقتشان را گذاشته بودند روی مطالعه. یادم هست ما شاید ده پانزده سال تمام تابستان‌ها که تعطیل می ‌شدیم – به جهت آنکه کوچک بودیم و هوای قم هم گرم بود – برای اینکه گرما ما را اذیت نکند و در ضمن خودشان هم آسایشی داشته باشند برای کار و مطالعه – تمام تابستانها، ایام سه ماهه تعطیلی – ما را یا به «درکه» و یا به «محلات» و از این جور جاها می‌بردند. در این مدت یک بار نشد که ما ببینیم ایشان یک جا بروند میهمانی و یا یک روز بروند خیابان. در گاراژ به اصطلاح پیاده که می‌شدند و به منزلی وارد می‌شدند، صبح این طرف حیاط فرش می‌انداختند و مشغول کار بودند تا آفتاب می‌آمد جلویشان و دیگر موقعی می‌رسید که با آمدن آفتاب وقت وضو و نماز و ناهار و استراحت بود. عصر دوباره آن طرف حیاط باز همان فرش را می‌انداختند و مشغول کار بودند. و بدین گونه عملاً به ما نشان می‌دادند که تا چه حد باید کار و کوشش کنیم. [5] گاهی پشت کتاب‌ها دیده نمی‌شدند امام را از موقعی که به یاد دارم میان کتاب‌هایشان می‌دیدم. گاهی اوقات می‌شد وقتی برای چای بردن به اتاق ایشان می‌رفتیم، می‌دیدیم کتاب‌های زیادی را نیمه باز در اطرافشان چیده و مشغول مطالعه هستند. کتاب‌ها به قدری زیاد بود که خودشان پشت کتاب‌ها دیده نمی‌شدند. امام اکثر اوقات در خانه بودند و همیشه مشغول مطالعه و تنها یک ساعت و نیم به غروب مانده برای تدریس از منزل بیرون می‌رفتند. [6] اکثر داستان‌های معروف را خوانده‌اند این روزها امام نمی‌رسند که کتاب‌های داستانی و این طور چیزها را بخوانند. آن چیزی که من گفته‌ام این است که امام در زمان قدیم مثلاً نجف که بودند واقعاً شاید در روز صدها صفحه کتاب می‌خواندند، کتاب قصه یا مسایل اجتماعی، چندتا کتاب می‌آوردند بیست صفحه از این، ده صفحه از آن، پانزده صفحه از آن، ایشان اکثر داستان‌های معروف را خوانده‌اند؛ حالا چه کتاب‌هایی که جنبه سیاسی یا اجتماعی داشت، مثل «نگاهی به تاریخ جهان» نهرو، چه کتاب‌های تاریخی، کتاب‌هایی مثل «شوهر آهو خانم» را از اول تا آخر خوانده‌اند! می‌خواهم بگویم امام از این سبک چیزها می‌خواندند. [7] خیلی مطالعه می ‌کردند امام خیلی مطالعه می‌کردند. شاید بتوانم بگویم که همه کتاب‌های کسروی را مطالعه کرده بودند. همه کتاب‌های عرفانی را خوانده بودند. آن موقع که مطالعه مجلات و مقالات روزنامه‌ها معمول نبود، اهل مطالعه این گونه مطالب بودند. [8] مطالعه را دوست دارند امام مطالعه را دوست دارند و هنوز که هنوز است به قدری مطالعه می‌کنند که چشمشان خسته می‌شود. یادم هست در ایام تعطیلی که تابستان‌ها به یکی از شهرها و یا تهران می‌آمدیم به قدری کتاب‌های متنوع مطالعه می‌کردند که صدای کسانی که برای ایشان کتاب تهیه می‌کردند درمی‌آمد. اکثر نوشته‌های نویسندگان بزرگ جهان را خوانده‌اند. چه در زمینه‌های اجتماعی و چه سیاسی، پر مطالعه‌ترین روحانی بودند. تاریخ ایران را بارها مطالعه کرده‌اند و تاریخ مشروطه را خوب می‌دانند. [9] روزنامه چه شد؟ امام برای اینکه بیشتر با جریانات داخلی و خارجی سر و کار داشته باشند بیشتر ساعت‌های خود را به مطالعه می‌گذرانند؛ یعنی شاید حداقل روزانه هشت ساعت مطالعه می‌کنند که ابتدایی‌ترین آنها خواندن تمام روزنامه‌های صبح و عصر است و جالب است که اگر پنج دقیقه از وقت آمدن روزنامه‌ها بگذرد پشت در می‌آیند و می‌فرمایند: «روزنامه‌ها چه شد؟» [10] تنوع در مطالعه مطالعات تاریخ یا تفسیر و کتاب‌های اخلاق و روایات نیز در برنامه کار امام است و گاهی امام مطالبه این نوع کتاب‌ها را می‌نمایند و در فرصت‌های لازم از آنها استفاده می‌کنند. [11] گاهی ده دقیقه امام را می‌دیدم در زمان مرجعیت آقای بروجردی که امام مسؤولیت رهبری مبارزه را نداشتند، آن قدر مشغول مطالعه و درس بودند که ما فقط سر ناهار یا گاهی ده دقیقه سرشب، ایشان را می‌دیدیم. [12] بعد از نماز دیگر نمی‌خوابند من تا یادم هست زمان مطالعه امام از زمان تفریح و کار ایشان جدا بود. چون اصلاً امام آدم منظمی هستند و در تمام کارها نظم دارند، طبیعتاً در مطالعه هم نظم دارند. من از دوران بچگی یادم است که ایشان مطالعه می‌کردند. از صبح که ما بیدار می‌شدیم ایشان را بیدار می‌دیدیم مادرمان می‌گفتند ایشان نماز که می‌خوانند دیگر نمی‌خوابند. [13] توی کتاب‌ها دیده نمی‌شدند مطالعه امام، خیلی زیاد بود. من واقعاً وقتی وارد اتاق می‌شدم، می‌دیدم توی کتاب گم هستند. ایشان نشسته بودند و یک میز جلویشان بود. به بلندی یک متر دورشان کتاب بود که ایشان اصلاً گم بودند توی این کتاب‌ها.