زنده باد یاد شهدا
ازم می دانست انجام دهم مفصل توضیح داد . که آن روز را هرگز فراموش نمیکنم . پنجشنبه ای در ماه آبان بود . وقتی دعای پس از نماز صبح را خواندم نگاهم را به عقب برگرداندم هام در جایش نشسته بود و سرش را پایین انداخته بود چند لحظه گذشت سرش را بالا گرفت و به من گفت امروز هم باید یک کار خیر انجام بدهید . و بعد اعلام کرد که موضوع مربوط به زنی از اقوام نزدیک من است . زنی به نام ..... با اجازه شما نام مستعار مهسا را به این زن می‌دهم . ضمنا لازم می دانم قبل از هر چیزی توضیح مختصری در مورد مهسا به عرضتان برسانم . در مورد مهسا و خانواده‌اش.