زندگی بعد از مرگ
🔴*سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت۴)* ◾️ *چند نفر جنازه‌ام را از تابوت بیرون آورده و چنان با سر وارد
🔴*سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت۴)* ◾️ *چند نفر جنازه‌ام را از تابوت بیرون آورده و چنان با سر وارد بر گور کردند که از شدت ترس و اضطراب گمان کردم از آسمان به زمین افتاده‌ام...* 💠 *در حالیکه جسدم را در قسمت لحد قبر جاسازی می‌کردند، من بیرون از قبر یک نگاهی به بدنم و مردم داشتم.* 🍀 *در این حال شخصی نزدیک جسدم آمد و مرا به اسم صدا زد؛ خود را نزدیک او رساندم و خوب به حرف‌هایش گوش دادم. او در حال خواندن تلقین بود.* *هر چه می‌گفت می‌شنیدم و بلافاصله، همراه با او تکرار می‌کردم؛ چقدر خوب آرام و زیبا تلفظ می‌کرد.* 🍃 *چیزی نگذشت که شروع به چیدن سنگ در اطراف لحد کردند، از اینکه جسدم را زندانی خاک می‌ساختند سخت ناراحت بودم.* ‌‎‌‌‌‎‌•┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 🌺💚🌺💚🌺💚🌺💚🌺 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوب ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─ *به کانال های در حال عضو گیری زندگی پس از زندگی🕋 بپیوندید*👇 *کانال های قابل عضویت زندگی پس از زندگی*👇 🎁 *کانال هایی که برای ورود اعضاء جدید که می خواهند وارد شوند* 🔸 *کانال زندگی به زندگی به یک نفر معرفی کنید* *زندگی پس از زندگی ۱۸* https://chat.whatsapp.com/KxQhw2Za19a4qGCd1FZCk5 *زندگی پس از زندگی ۱۹* https://chat.whatsapp.com/KotEF1LnOMo47nayyewGvd 🍂 *با خود اندیشیدم بهتر است به کناری بروم و با جسد داخل گور نشوم اما به واسطه شدت علاقه‌ای که داشتم، خود را کنار جنازه رساندم.در یک چشم بر هم زدن، خروارها خاک بر روی جسدم ریختند...* ♻️:*جمعیت متفرق شدند و فقط تعداد انگشت شماری از نزدیکانم باقی ماندند؛ اماچندی نگذشت که همگان تنها رهایم کردند و رفتند -اصلاً باورم نمی‌شد چقدر نامهربان بودند..* ❎ *دلم می‌خواست بر سرشان فریاد بزنم:* *کجا می‌روید؟ با من بمانید و مرا تنها نگذارید ... در این لحظه بود که صدای یک منادی را شنیدم که خطاب به مردم می‌گفت: بزایید برای مردن، جمع کنید برای نابود شدن و بسازید برای خراب شدن...* *اما افسوس انها نمیشنیدند...* 🔘 *پس از این همه ناله و فغان به خود آمدم و دیدم انچه برایم باقی مانده است:* *قبری است بس تاریک، وحشت‌زا، غم آور و هول انگیز، ترسی شفاف وجودم را فرا گرفت.* 🔸 *با خود اندیشیدم: هر چه غم است در دل انسان خاکی، و هرچه اضطراب است در دنیا گویی در قلب من ریخته‌اند. غم و وحشتی که شاید اندکی از آن می‌توانست بدن انسان خاکی را منهدم کند...* 🔵 *از ان همه فشار روحی گریه‌ام گرفت و ساعت‌ها اشک ریختم. به فکر اعمال خویش افتادم و آنگاه که پی به نقصان اعمال خود بردم، آرزو کردم: ای کاش من هم همراه جمعیت باز میگشتم اما افسوس که دیگر دیر بود...* 💥 *در همین افکار غوطه‌ور بودم که به ناگاه، از سمت چپ قبر، صدایی برخاست که می‌گفت:* *بی جهت آرزوی بازگشت نکن، پرونده عمل تو بسته شده!* ✨ *از شنیدن صدا در آن تاریکی وحشت کردم، گویا کسی وارد قبر شده بود. با لرزشی که در صدایم بود پرسیدم: تو کیستی؟ پاسخ داد: من «رومان» یکی از فرشته‌های الهی هستم.* 🍃 *گفتم: گمان می‌کنم، متوجه آنچه در ذهن من گذشت شدی؟* *گفت: آری؟* *گفتم: قسم یاد می‌کنم که اگر اجازه دهید به آن دیار برگردم، هرگز معصیت خدا نکنم و در طلب رضایت او بکوشم. امروز وقتی که تمام آشنایان و دوستان و حتی خانواده‌ام، مرا تنها رها کردند و رفتند، به بی وفایی دنیا پی بردم ، مطمئن باش اگر به دنیا بازگردم، لحظه‌ای از خدمت به خلق و اطاعت خالق یکتا غفلت نکنم.* 🌷 *گفت: این سخن را تو می‌گویی، اما بدان حقیقت غیر از آرزوی توست؛ از این پس تا قیام قیامت باید در عالم برزخ بمانی.* ⚡️ *پس از شنیدن این کلام بدون درنگ شروع به شمردن اعمال نیک و بدم کرد. همان اعمالی که در طول عمرم توسط کرام‌الکاتبین ثبت و ضبط شده بود...* ✍ *ادامه دارد..* 🍃🍃🌹🍃🍃🌹🍃🍃🌹🍃🍃 با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند. تالار مشارکت جمعی کاربران https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99