تو یک کارگر نجیب هستی، از همان هایی که با لبخند وارد خانه می شوند و فکر کردن به قسط هایشان را شب ها به خدا می سپارند و با توکلی عمیق ساعت را کوک می کنند برای نماز شب! نمازت عجیب بوی عشق میدهد، گویی خدا دستان خسته ات را هنگام قنوت لمس می کند... سجاده ای داری و کتاب دعایی کهنه که صفحات دعای ندبه اش چروک شده است، خودت خوب میدانی چرا! احتمالا در محل کارت همیشه لبخند می زنی، گوش شنوای مشکلات همکارانت هستی. بعد از نماز ظهر در محل کارت، به جای اینکه سریع بروی و غذای گرم شده ات را برداری، ترجیح میدهی بخشی از وقت غذا را مداحی کوتاهی زمزمه کنی... محل کار تا منزل را با اتوبوس میروی که مبلغی جمع کنی برای آخر ماه. به پیرزن همسایه گفته ای روغن منزلش را خودت میدهی، در کارخانه ای که کارگرش هستی سهم داری اما پولش را خودت میدهی تا لبخند پیرزن را بخری! "الهی شکر" هر لحظه بر زبانت جاری است، خصوصا وقتی کفش های نمازگزاران را قبل از ورود به مسجد جفت میکنی! تو یک کارگر نجیب هستی اما، امام زمان (عج) با دیدنت لبخند می زند! 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f