مانده ام با غم هجران نگارم چه کنم عمر بگذشت و ندیدم رخ یارم چه کنم چشم آلوده کجا دیدن دلدار کجا چشم دیدار رخ یار ندارم چه کنم با نگاهی بگشا عقده دیرین مرا کز فراغت گره افتاده به کارم چه کنم جلوه ای کن که دمی روی نکویت نگرم گرچه لایق نبود دیده تارم چه کنم اشک می ریزم و با غصه دل همراهم که ز هجران تو من اشک نریزم چه کنم طوق بر گردن من رشته عشق تو بود تا کشاند به سر چوبه دارم چه کنم "اللّهم عَجِّل لِولِیّک الفَرَج" @aaramesh14