بهم گفت همراهتو نمیتونی ببری داخل ، فقط خودت نگاش کردم و گفتم: تنهام ..... دلم گرفت . چقدر دوست داشتم به یه دلگرمی و پشتوانه پدرانه ، به یه حمایت مادرانه ..... یه بودنایی باید به وقتش باشه . گاهی چقدر شبیه بچه دلگیر میشم ، مثل همین امشب ..... دیدم که آدمی، می‌تواند شفای آدمی باشد . همین حوالی ، شیراز