تو آن هستی که چشمانم، تورا دید و منم آنکس که شیدا شد، ازآن وقتی تورا تو خاتون گلاب و گل، خداوند ریاحینی من آنم کز هزاران گل، جدایت کرد و به وقت بیقراری ها و یا دل ناگرانی ها دلم سنگ صبورت شد، نوازش کرد و همانند دل دریا تلاطم می کنی امّا دلِ این صخره‌ی سنگی،دوام آورد و به حدی دوستت دارم که میدانم خدا روزی سؤالش ازتو این باشد، چه کردی او 👌