بسم الله دیدار با امام زمان(عج) . مزارشهید:گلزارشهداشیراز_قطعه فتح المبین 💓 شب جمعه بود ،من و حسن نگهبان بودیم یک صندلی گذاشته بودیم روبروی پنجره و از انجا حواسمان به بیرون از ساختمان بود. نوبت نگهبانی حسن بود, رادیو را روشن کرده و دعای کمیل گوش می داد. یک لحظه رد شدم, دیدم صدای هق هق گریه اش همراه با فرازهای کمیل بلند است... صبح دوباره نوبت نگهبانی به حسن افتاد و دوباره روی همان صندلی نشست و این بار دعای ندبه گوش می داد... دعا به فراز های أین بقیه الله و ... رسیده بود. صدای افتادن چیزی امد. دویدم سمت اتاق ، دیدم اسلحه یک سمت افتاده, حسن هم یک سمت. حسن به شدت می لرزید, مثل کسانی که دچار تشنج می شوند، هر چه صدایش زدم فایده نداشت. یک خودکار گذاشتم بین دو انگشت پایش و محکم فشار دادم, به حال اولش امد و شروع کرد به گریه... هرچه پرسیدم چه شده نگفت. یکی دوماه گذشت ،حسن مقدّمات اعزامش را انجام داده و اماده رفتن بود. با موتور از جایی رد می شدیم گفتم حسن آخر جریان آن صبح را نگفتی؟ موتور را نگه داشت گفت می گم, اما تا زنده ام به کسی نگو! گفت:آن روز صبح خیلی آقایم را صدا زدم که بیاید, بلاخره امد. اما آقا یک دریا بود, ظرفیت وجودی من به اندازه یک استکان, بنابراین تاب دیدنش را نداشتم و افتادم! گفتم خوب؟ گفت خوب, آن چیزی را که از ایشان می خواستم گرفتم! گفتم چی؟ گفت بماند! وقتی یکی دو ماه بعد, پیکرش از عملیات فتح المبین برگشت فهمیدم چه خواسته! . .🌷 روز بعد از شهادت حسن بود می خواستم برم شاهچراغ باران شدیدی گرفت، چتر نداشتم چتر بدست آمد و گفت: «مادر بیا زیر چتر! زبانم بند آمده بود مرا رساند و برای همیشه رفت!» منبع:اشک های پراکنده, خاطرات مادرشهیدان روزی طلب 🌿🌹🌷 🌹🌿 شهید محمد حسن روزی طلب تولد: 1/4/1340- شیراز سمت: معاون گردان شهادت: 2/1/1361 - شوش، #فاطمیه (عج) #مناجات کمیل #راهیان_نور#دفاع_ مقدس#هویزه#سه_راهی_شهادت_طلائیه🌷 کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺 🌹یامهدی🌹