به نام خدا؛ سلام
🌍رویکرد همفزا با نقدی به حافظ و احمدی نژاد
💠نیروی ایجابی و سلبی (حب و بغض و جاذبه و دافعه)
هر موجودی با دو نوع موجود رو به رو است:
آ. موجوداتی که با وی سنخیت و سازگاری دارند و لذا بین آنها محبت و کشش هست؛
ب. موجوداتی که با وی ناسازگاری دارند؛ بنابراین بین آنها بغض و ستیز است.
💠برای موفقیت در چنین جهانی، به هر دو نیروی حب و بغض نیازمندیم و در بسیاری از موارد باید با افرادی که در حب و بغض با ما مشرکند، متحد شویم.
🌕اما نیروی اصلی در عالم، نیروی سنخیت و سازگاری (با خداوند و خیرات) است و بنابراین محور همبستگی برتر و ماندگارتر، نیروی حب و همبستگی است و اشتراک در بُغض و ستیز، نمی تواند محوریت داشته باشد: «ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت». لذا امام خمینی فقط نگفت که نظام سیاسی طاغوت بد است، بلکه در سال ۴۸، ولایت فقیه را به عنوان نظام جایگزین معرفی کرد و شعار اصلی انقلاب هم بیشتر ایجادی است: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی».
💠بنابراین نیروی دافعه و ستیزا و انگیزه های سلبی، نمی توانند محور جامعه باشند؛ بلکه باید مکمل باشند؛ چون دشمنِ دشمن ما، در همه مسائل، دوست ما نیست؛ بلکه خصوص دشمنی با دشمن یا از آن جهت که با دشمن ما دشمن است، در جایگاه دوست ما است.
🔥جامعه سازی یا جامعه سوزی؟
جمع کردن افراد در زیر چتر دشمنی های مشترک با دیگران و با حربه «بُغضاً لمعاویه و نه حبّا لعلی»، «جامعه» سازی نیست؛ بلکه یک «اجتماع سازی» مستعد فروپاشی و ستیز در ابعاد دیگر است. احمدی نژاد در سال ۸۴ بیشتر رویه اش بر شورآفرینی ایجادی بود تا سلبی؛ چنان که رویه جلیلی و رئیسی رویه ای ایجادی بر محوریت همبستگی بود؛ نه گسست و دو قطبی و تفرقه ای که احمدی نژاد هم در سال ۸۸ به آن رو آورد.
📚نقدی به حافظ
معلوم نیست که حافظ هر چه کرده، همه از منطق قران کرده باشد. او می گوید: «دیو چو بیرون رود فرشته درآید»؛ در حالی که قرآن می فرماید «حق آمد و باطل رفت»: «جاء الحقُّ و زهَق الباطلُ». دیو برای چه باید برود که فرشته بیاید؟ آیا نذر کرده است؟
🌕اگر حق بیاید باطل می رود و اگر حق برود، باطل می آید؛ در هر دو حالت، آمد و شد حق تعیین کننده است: «قلوبٌ خَلَت عن ذکرِ الله فأذاقها اللهُ حُبَّ غیره». این سخن یعنی در جامعه طاغوتی اصلاح معنا ندارد و باید انقلاب اسلامی رخ دهد؛ زیرا باطل قرار نیست با دست خودش از بین برود و دیو بنای بر رفتن ندارد.
💠تقدم رویکرد نفی بر اثبات
اما رویارویی «نفی و اثباتی»؛ مانند: «لا اله الا الله» و «من یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله» برای جایی است که تصور شود که کسی جز خدا یا کسی همراه با خدا، می تواند پرستیدنی باشد و برای رسیدن به مطلوب، هم باید دوست را داشت و هم دشمن را: «با دوستان مروت، با دشمنان مدارا». در این جا باید با استواری طاغوت را نفی کرد و آنگاه ایمان درست آورد. مشابه این مساله برای کسانی است که از ظلم طاغوت خسته شده اند و آماده پذیرش حق هستند (در آنجا مناسب است که «لا الهٌ» باشد نه «لا الاهَ» زیرا آنان ابتدا خدا را به خوبی نشناختند تا بتوانند همه را نفی کنند، بنا براین جنس معبودان غیر از خدا را نفی نمی توانند بکنند و نیز «یکفُرُ» با آنان سازگار است، نه «یکفُرْ». پس از تحقق ایمان، ترک گناه نسبت به انجام مستحبات، مقدم است؛ بنابراین بهترین کار در ماه رمضان نیز ترک گناه است (البته ترک گناه بر انجام واجبات تقدم ندارد، زیرا عدم انجام واجبات، خودش مصداق ترک گناه است)؛ در این جا بحث: «دفع شر موش» مقدم بر «جمع گندم» است.
🌍هوشیارسازی بخش هایی از حوزه
درباره حوزه علمیه که امام خامنه ای گفته اند درد را تبیین کنید که حوزه بفهمد درد دارد؛ وگرنه تا درد را نبپذیرد، در پی درمان نخواهد رفت. در اینجا ما در وضعیت پیشاشورافرینی هستیم. یعنی بخش هایی از حوزه مثل موجودی بی حس، دچار اختلال در سامانه ایمنی است که حتی درد را نیز درک نمی کند! و لذا باید با تبین درد، او را به وضعیت هوشیاری رساند و تا بتوان شورآفرینی را از راه سلبی و ایجابی برای اصلاح امور ایجاد کرد.
🌻مرجع ابرفقه
@abarin