⛅️ صبح‌نوشت ⛅️ جوهر زیبای ایرانیان 🌹 دیروز تصادف کردم؛ تصادفی ناز! همین‌که از موتور پرت شده و بر کف خیابان نقش بستم، به ناگاه در کسری از ثانیه! چندین و چند نفر در اطراف من جمع شده و اغلب آنان شروع کردند به کمک کردن به بنده و بیرون آوردنم از وضعیت پیش آمده، و من مبهوت هستم که این جمعیت به یکباره از کجا پدید گشته بودند؟ نکته‌ی مهم و گفتنی در این بین آن است که این جماعتی که هیچ‌یک دارای ظاهر و شمایل در اصطلاح مذهبی نیز نبودند، دلسوزی‌شان برای من بعضا از خودم هم بیشتر بود! و من شگفت‌زده. من مدام اصرار می‌کردم که هرچه سریع‌تر باید به قرارم برسم و دوستم منتظر است، اما آنان اجازه‌ی حرکت به بنده نمی‌دادند و مُصِر بودند که تا زمان یقین به سلامت کامل من، نباید شروع به حرکت کنم. موتورِ سرنگون‌شده و آسیب‌دیده‌ام را سرپا کردند و حتی مدتی از وقت خود را نیز صرف نمودند تا بالاخره توانستند موتور را دوباره روشن نمایند که بتوانم به آسودگی به مسیرم ادامه دهم. آیا من از این افراد یاری و کمک طلبیده بودم؟ خیر! اصلا این جماعت که بودند؟ پیامبر؟ امام؟ یا فرشته؟ هیچ‌کدام! مردم عادی کوچه و بازار که احتمالا هریک از آنان مشغول کار و رفع گرفتاری‌های روزمره‌ی خود بودند، اما به محض بروز یک اتفاق سخت، کار شخصی‌شان را بالکل رها کرده و خود را موظف به یاری رساندنِ باشتاب و بی‌منت دیدند، بدون آنکه اساسا مرا بشناسند و یا عدم دلسوزی و کمک‌رسانی آنان منجر به جریمه‌ی پلیس گردد. آری! مردم ایران این‌چنین‌اند. نمی‌توان به ظاهر و سطح بعضا آلوده‌ی آنان اکتفا کرد و حکم صادر نمود بر آلودگی باطن و جوهرشان. 🌻 این مردم را در مقاطع سخت و طاقت‌فرسا می‌توان شناخت. ای کاش همانطور که رهبرمان نسبت به مردم بسیار خوشبین‌اند، همه‌ی ما نیز در همان سطح و با همان میزان به مردم خوشبین باشیم. @abarshagerd