11.32M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت دهم فصل پنجم) 🔸جسمم را می‌دیدم متوجه شدم که بدنم روی تخت هست و من بالا هستم خیلی ترسیده بودم ، تونلی بود که قطر بزرگی داشت انتهای آن نور سفید بی انتهایی بود، منزل پدرم را دیدم ، پدرم داشت قرآن می‌خواند انگار ده سال پیر شده بود ، گفتم خدایا پدر و مادرم طاقت داغ من را ندارند بگذار من برگردم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/nnu4yz5 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links