🍃پدر مهربانم همیشه از این که باور کنم تو دستم را رها کرده‌ای، وحشت داشته و دارم. من شلوغیِ بازار پر از فریب دنیا را درک کرده‌ام و خودم را هم می‌شناسم. من آدم تنها ماندن در این شلوغ بازار نیستم. هزار و یک شیطانِ دندان تیز کرده به انتظار نشسته‌اند تا دستم از دست تو جدا شود و مرا بدَرند. من از این شیطان‌ها واهمه دارم. در دل اینها ذره‌ای رحم نیست، هر چه هست، قساوت است و نیرنگ. آقا! التماس می‌کنم اگر روزی، خودم خواستم دستم را از دستت رها کنم، تو دستم را رها نکن و مرا تنها مگذار. بیا و مرا فرزند چموشی بدان که صلاح خودش را نمی‌داند؛ اما از صمیم دل پدرش را دوست دارد. می‌دانم باور داری که دوستت دارم. شبت بخیر پدر مهربانم! @abbasivaladi