با پاییز خلوت کردم و از او سرّ زرد بودنش را پرسیدم و گفت: از وقتی به یادم هست، تابستان از یک سو و زمستان از سوی دیگر میان من و بهار فاصله انداخته. هر کسی از بهار فاصله بگیرد، بی‌جان می‌شود و رنگش رو به زردی می‌رود. کسی که از بهار دور است و زرد نمی‌شود، عاشق نیست. و چه خوب به من فهماند راز سرمستی‌های دور از تو را: عاشق نبودن. پاییز برای من یک کلاس عاشقی است. مدرسه‌ها که باز می‌شود، این کلاس هم آغاز می‌شود. هر سال سر این کلاس می‌نشینم؛ اما کِی بناست عاشق شوم،‌ نمی‌دانم. آقا! تو کمکم کن که این بار، سر کلاس پاییز، عاشق شدن را یاد بگیرم! شبت بخیر حضرت بهار! @abbasivaladi