🍃طبیب جان ها امروز در این باره گفتم و فکر کردم که برای صبوری کردن باید خود را در مقابل نگاه خدا دید. این، حرف من نیست حقیقتی است که از شما آموخته‌ام. مگر می‌شود چشمان خدا را ندید و سختی‌ها را تاب آورد؟ دنیا بر من سخت گرفته مهربان! این روزها چه قدر محتاج صبوری شده‌ام. دنبال راهی می‌گردم که با همۀ وجودم احساس کنم در مقابل چشمان خدا هستم. می‌شود التماس کنم امشب تکلیف مرا روشن کنی و بگویی که آیا با من دوست می‌شوی یا نه؟ مگر خدا روی زمین جز چشمان توچشم دیگری هم دارد؟ تو اگر با من دوست شوی علی الدوام خودم را در مقابل نگاه خدا می‌بینم. تا به حال ندیدمت ولی می‌شناسمت تو از آن دوست‌هایی هستی که چشم از دوستانت بر نمی‌داری. با من که دوست شوی هر آن و هر لحظه هستی‌ام را در مقابل نگاه تو می‌بینم. من نیاز دارم به این دوستی مثل تشنۀ نفس بریده‌ای که هم به آب محتاج است و هم هوا. لب خشکیده و جگر تفتیده‌ام شاهد است. مهربان من! رحم کن به محتضری که با خبری که از تو به او می‌رسد، جان می‌گیرد. زودتر خبرم کن و بگو که با من دوست می‌شوی یا نه؟ شبت بخیر طبیب جان‌ها! @abbasivaladi