آقای غرویان در اظهارنظری فرمودند: فیزیولوژی بدن انسان که اسلامی و غیر اسلامی ندارد و اینها حرفهای خندهدار و مضحکی است.
khabaronline.ir/xmCTJ
شاید اینگونه صحبتها را اگر از زبان وزیر علوم بشنوید جنبه سیاسی داشته باشد اما بیان آن از زبان آقای غرویان که یک استاد حوزوی است بنظر بنده اهمیت بسیار بیشتری دارد.
اینکه ایشان بعنوان یک "استاد حوزوی" و متلبس به "اسلام شناسی" عبارت "فیزیولوژی اسلامی" را مضحک میداند چیست؟
منشاء این اختلافات به اختلاف دیدگاه امثال آقای غرویان به تعریف "دین" با کسانی که معتقد به علوم اسلامی هستند بر میگردد.
آقای غرویان تعریفی از دین دارند که بطور کلی در مطالب تدوین شده برگرفته از قرآن و احادیث که نزد ایشان "معتبر" است خلاصه میشود.
بنابراین برخی فنون و حرفههای پیامبران که حتی طبق نص قرآن کریم ریشه وحیانی دارند و به طریق اولی احادیثی که نزد ایشان غیرمعتبر است حتی اگر مفید هم باشند خارج از دین محسوب میشوند.
از سوی دیگر تعریف ایشان از علم که آن را یک "حالت" نفسانی به نام "یقین" تلقی میکند ( که اسلامی بودن علمی مثل فیزیولوژی به یقین صدور آن از قرآن و احادیث معتبر وابسطه است) بازهم نشاندهنده نهایت عمق اختلاف مبانی ایشان با معتقدین به علوم اسلامی است و حتی بنظر میرسد که ایشان اساس وحی را مجموعه "یقینیات پیامبر" معنا خواهد کرد که خب در بهترین حالت اگر به معصومیت ایشان اعتقاد داشته باشد میشود نسخهای از همان تجربه نبوی "سروش" و بطور کلی هرچه حالت "یقین" آن را نقض کند "شبه علم" است.
بنابراین هرچه علم انسان به روزتر و تجارب او دقیقتر شود ارزش "یقینیات" او بیشتر میشود و کتابهای قدیمی نسبت به کتابهای جدید کهنه و سنتی و منقضی محسوب میشود.
اما کسانی که معتقد به "اسلامی بودن علوم" هستند تعریفی از "دین" دارند که مجموعه آموزههای وحیانی را شامل میشود. بنابراین دروازه ورود مطالب بسیار مختلفی از جمله سیاست، اقتصاد و طب به دین باز میشود.
از سوی دیگر اینها ارزشگذاری علم را صرفا یک حالت بوجود آمده در نفس انسان به نام "یقین" نمیدانند بلکه برای آن ارزش ذاتی قائل هستند.
به این معنا که این یقین انسان نیست که به علم "موجودیت" میدهد بلکه علم دارای ذات مستقل و مرتبهای از همان علم الهی و ذات خداوند متعال است و "علم" است که یقین را ایجاد میکند و یقین انسان زمانی ارزش پیدا میکند که این اتصال را داشته باشد در غیر اینصورت درواقع جهل مرکب است.
وحی نه فقط "یقینیات" پیامبر بلکه مرتبهای از علم خداوند متعال است که در وجود پیامبر قرار میگیرد و البته در پی آن حالت "یقین" در او ایجاد میشود.
این افراد معتقدند که اتفاقا هر چه کتابها، مطالب و مبانی علوم قدیمیتر باشد، چون به آموزههای اصیل وحیانی نزدیکتر است دارای اعتبار بیشتری است.
حالا بیایید تاثیر این نگاه را در "علم فیزیولوژی" بررسی کنیم.
در "فیزیولوژی قلب غیراسلامی" عملکرد جزء جزء "قلب" بر اساس هرآنچه "مشاهده" میشود بیان میشود.
مثلا در مورد اینکه حرکت قلب چگونه از گره سینوسی دهلیزی به سراسر قلب منتشر میشود و تاثیر عصب واگ، سمپاتیک ، پاراسمپاتیک و فرنیک روی قلب چیست، چه موادی از قلب به خون ترشح میشود و غیره
اگر کسی به ایشان اشکال کند که او نقش عواملی مثل دعا و گناه را که از یقینیات دینی است و تاثیر نهایی این عوامل بر سلامت قلب و غیره را نادیده گرفته قاعدتا پاسخ اینست که این موضوعات تحقیقات بینرشتهای و باید بصورت روشمند مورد بررسی قرار گیرد.
اما در بررسی "فیزیولوژی قلب اسلامی" با توجه به آموزههای اصیلی که در مورد قلب وجود دارد شما باید نقش "روح و قوه حیوانی" که منشاء آن قلب است را لحاظ کنید و یکی از گزارههای مهم علمی امکان تقویت قلب و قوای حیوانی و تاثیر آن روی سایر اندامهاست و قاعدتاً کسی که به "فیزیولوژی قلب اسلامی" اعتقاد دارد باید بگوید که این امر کلی به نام روح و قوه حیوانی که مهمترین کارکرد قلب هست به طور دقیق چیست؟
آیا مجرد از ماده هست یا مادی؟
اگر مادی هست دقیقا اجزاء و لوازمش چیست؟ اگر غیرمادیست اثرش را چگونه ایجاد میکند؟
قاعدتا نمیتوان اشکال کرد که اینها مطالب بین رشتهای فلسفه و طب است. زیرا از نظر قائل به اسلامی بودن علوم وجود این قوه در قلب و اثرات فیزیولوژیک آن یک امر یقینی است و فلسفه اسلامی و فیزیولوژی به حدی با هم ممزوج هستند که بیان آن در فیزیولوژی انکارناپذیر است.
بنابراین این مضحک بودن "فیزیولوژی اسلامی" را باید در مبانی فکری آقای غرویان و همفکران ایشان جستجو کرد که در بسیاری از موضوعاتی که اسلامشناسان و عالمان دین به آن ورود کردهاند تسری پیدا میکند.
اگر با فرمان ایشان پیش برویم انقدر مضحکات زیادی در مورد علوم اسلامی بوجود میاید که عملا "روحانیت" و " حوزه علمیه" را به یک "جذابیت توریستی" تبدیل میکند.
✍ عبدالهادی