هدایت شده از روشنا_ابهر
شهید شهرستان خاطره ای از مادر شهید وقتی که جنگ شروع شد، حکمت الله نیز به میدان نبرد رفت. من سعی میکردم مانع جبهه رفتن او بشوم. تا این که روزی به او گفتم: «حکمت الله هر قدر مال و ثروت لازم است به جبهه بدهیم ولی تو از جبهه رفتن منصرف شو و درست را بخوان» ولی او در جواب من گفت: « نه مادر جان این کار را از من نخواه؛ آنجا تا دلت بخواهد مال هست، فعلاً جان لازم است.» https://eitaa.com/roshangaranabhar •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈