هدایت شده از ازدواج های مهجور
روزی سه زن خدمت ابوحیدر رسیدند و گفتند یا اباحیدر با کدام از ما ازدواج میکنید؟؟ یک زن گفت ای آقا من حاضرم زنت بشوم و یک باغ هم دارم به شما میدهم . دومی عرض کرد  ای آقا من زنت میشوم و یک اسب دارم اون را هم به شما میدهم زن سوم گفت ای آقا من کنیزتان میشوم و یک گاو دارم که تحفه ایست خدمتتان ابو حیدر گفت من میخواهم سوار اسب شوم، افسار گاو را بگیرم و به باغ بروم  پیشاپیش روز مرد را به ابوحیدر تبریک عرض میکنم