🔻◀️ماجرای حکمیت بطور خلاصه▶️
وقتی که سپاهیان معاویه در پی حملات مالک اشتر، شکست را بسیار نزدیک می دیدند. معاویه برای راه چاره، دست به دامن عمرو عاص شد.
به پیشنهاد عمروعاص و دستور معاویه، شامیان قرآن ها را بر نیزه کردند و شعار دادند ای اهل عراق!
حاکم بین ما کتاب خدا باشد.
در میان سپاه امام علی(ع) دودستگی پدید آمد، که دشمن، حکمیت قرآن را پذیرفته است و ما حق جنگ با آنان را نداریم. و شعار «لا حکمَ الا لله» سر می دهند.
امام(ع) به شدت در برابر این سخن ایستاد و اعلام کرد که این کار، جز فریب چیزی نیست؛ منافقینی مانند اشعث بن قیس، با تضعیف روحیّه ی لشکرِ حضرت(ع) آنان را به اختیار حَکَمین ترغیب کردند.
هر چه امیرالمؤمنین(ع) فرمودند که این نیرنگ است، و من کلامُ الله ناطق هستم نتیجه نداد.
سرانجام امیرالمؤمنین(ع) بالاجبار ضمن نامه ای به معاویه با قید اینکه ما می دانیم تو اهل قرآن نیستی، حکمیت قرآن را پذیرفت.
پس قرار شد که از طرفین دو حَکَم، انتخاب کنند، تا سرانجام جنگ به حکمیت سپرده شود.
حکم شامیان عمرو عاص و حکم اهل عراق که گزینه دلخواه امام(ع) نبود، ابوموسی اشعری شد.
بین این دو در مکان مقرر شور صورت گرفت و قرار بر این شد که عمروعاص معاویه را و ابوموسی علی(ع) را عزل کند و انتخاب خلیفه را به شورا واگذار کنند.
ابوموسی اشعری نتیجه حکمیت را به اینجا رسانید که هر دو فرمانروا یعنی معاویه و علی(ع) از خلافت برکنار شوند و هیچ کدام فرمانروا نباشد.
عمرو عاص نیز به ظاهر این امر را پذیرفت اما برای اجرایی کردن نقشه ای که در سر داشت، ابوموسی را فریفت و او را برای اعلام نتیجه بر خودش مقدم کرد.
عمروعاص ابوموسی را در اعلام نتیجه، بر خود مقدم کرد.
ابن عباس و مالک اشتر تلاش زیادی کرد تا ابتدا عمرو عاص نتیجه را اعلام کند؛ اما ابوموسی به هشدارهای ابن عباس توجهی نکرد و به او گفت: من و عمرو عاص توافق کرده ایم.
ابوموسی بر بالای منبر رفت و گفت:
ای مردم! برای این که مسلمانان روی آسایش ببینند و بینشان دودستگی نباشد، من و عمرو عاص توافق کردیم که علی و معاویه را از خلافت برکنار کنیم تا خود مسلمانان شورایی تشکیل دهند و کسی را که استحقاق و شایستگی خلافت دارد انتخاب کنند؛ پس من به نمایندگی از مردم حجاز و عراق چنان که انگشتری ام را از دست خود خارج می کنم، علی(ع) را از خلافت برکنار می نمایم.
و وقتی نوبت به عمرو بن عاص رسید، او به جای عزل معاویه، عزل علی(ع) به دست ابوموسی را تأیید و معاویه را به خلافت منصوب کرد.
به این ترتیب، بدون آنکه سخن از قرآن و سنت پیامبر(ص) باشد، ماجرای حکمیت منشا اختلاف دیگری در میان شام و عراق شد.
و مهمترین نتیجه حکمیت برای شامیان این بود که از آن پس مردم شام، معاویه را امیرالمؤمنین نامیدند.
اما نتیجه حکمیت، از طرف حضرت علی (ع) پذیرفته نشد چون اولا آن چه که دو حکم یعنی عمروعاص و ابوموسی اشعری باهم قرار گذاشته بودند محقق نشد و در همان جلسه اعلام، عمروعاص بر خلاف توافقی که بینشان بود عمل کرد. و اولین کسی که به این کار عمروعاص اعتراض کرد، خود ابوموسی بود. بنابراین حکمیت در واقع به سرانجام نرسید تا اینکه حضرت علی (ع) خود را بدان ملزم بداند.
علاوه بر حضرت علی (ع) همان هایی که حضرت را وادار به پذیرش حکمیت کردند از همه شاکی تر بودند چون بعد از اینکه متوجه شدند حکمیت فریبی بیش نبوده است، از حضرت خواستند که از قبول حکمیت توبه کند. و حضرت با خواسته آن ها مخالفت کردند چرا که حضرت گناهی مرتکب نشده بودند که بخواهند از آن توبه کنند بلکه حکمیت بر ایشان تحمیل شده بود.
🆔
@abotoraby