حرف از غروب جمعہ شد و مرز غم شکست ڪهنه غرور ڪاغذ و بغض قلم شڪست مانند هفته‌هاے گذشته زبان گرفت جمعه شد و نیامد و دل باز هم شڪست هرشب دلت شڪست و دل ما ترڪ نخورد شرمنده‌ایم از اینڪه دل مرده ڪم شڪست... .