چیشد که اینو الان گفتم!
رفتم خونه مادربزرگم /مادرپدری ( گفت زنگ بزن عموت سه چهار روزه بهم زنگ نزده هیچ خبرمو نگرفته الانم که عید اومد زنگ نزده دلشوره منو گرفته و موقعی که باهاش تلفنی حرف زد میخواست گریه کنه )
هم اکنون که خونه مادربزرگمم /مادر مادریم/
هستم داییم هنو زنگ نزده بهش برای تبریک عید
و تا منم پرسیدم دایی زنگ زد بهت یا نه؟
چشاش سرخ شد...
بگذریم
خلاصه که قدر نعمات رو بدونید...
و اگر خدای نکرده شمام هنو زنگ نزدین به مادر پدرانتون
اگه هنوز نرفتین محضرشون
یه یاعلی بگید و برید برای عرض ارادت