💫 مداح بی سر
شیرعلی سلطانی هم مداح بود و هم شاعر، این شاعر پاسدار این چنین سروده است:
از من آن اهرمن بی سر و پا را برگو
نگذرم از سر آئین و ز سر میگذرم
دست هرگز نکشم از علی و آل علی
تا که از پا نشوم، دست بدانها ببرم
می شود تازه وتر گلشن جان «سلطانی»
می چکد لؤلؤ تر، چونکه ز اشعار ترم
🔹 وی قبل از شهادتش گفته بود: «شرمنده ام که با سر وارد محشر شوم و اربابم بی سر وارد شود»، بعد از شهادت وصیت نامه اش را آوردند. نوشته بود قبرم را در کتابخانه مسجدالمهدی شیراز کنده ام. خانواده ایشان که سراغ قبر رفتند دیدند که برای پیکر او کوچک است. وقتی جنازه اش آمد، قبر اندازه اندازه بود، اندازه تن بی سرش. او همانند ارباب بی سر به معشوق پیوست.
#هر_روز_یک_شهید
#پبراهن_های_خاکی
#شهدای_عاشورایی
@aeenejan
eitaa.com/aeenejan