. از اولین آگهی تا... ✍زینب نجیب شاید در نظر بسیاری از ما تبلیغات و پیام‌های بازرگانی یک امر مدرن و پدیده‌ی جدید جهانی باشد و آن را زاییده‌ی عصرجدید بدانیم اما به قول خانم نانسی لی دموس، نویسنده‌ی کتاب "دروغ‌هایی که زنان باور می‌کنند"، در ابتدای خلقت انسان نیز، شیطان با به‌کارگیری ترفند مکر و حیله و تصمیم بر تغییر تفکر آدم و حوا درباره خدا و راه راست اولین آگهی را طراحی کرد." البته شاید این امر از ابتدای خلقت تا امروز با یک هدف طراحی می‌شده اما به‌طور قطع در طول تاریخ بشریت از لحاظ روش و تاکتیک، فرازونشیب‌های بسیار داشته است. به نظر می‌رسد ابزار تبلیغات و آگهی در قالب‌های گوناگون تنها برای تغییر عالم ذهن انسان‌ها است، به‌طوری‌که سبک زندگی آن‌ها را با آن سبک زندگیِ تبلیغ‌شده، هم‌جهت می‌کند و بدین‌ترتیب اندیشه، کالا و خدمات مورد نظر، پذیرش می‌شود. برای موفقیت در این کار، فعالانِ عرصه‌ی تبلیغات به صورت کاملاً جدی به این امر پرداختند اما با گذر زمان با رشد عقل و اندیشه‌ی بشر و از سوی دیگر به دلیل کیفیت و کمیت پیا‌م‌ها، روش‌های گذشته دیگر پاسخگو نیست. به‌عنوان مثال به علت تعداد بالای پیام‌ها، بسیاری از آن مغفول می‌مانند و یا به دلیل بزرگنمایی بیش از حد، از باورپذیری آن کاسته می‌شود و ... بنابراین امروز برای بهبود وضع امر تبلیغات، از علوم روانشناسی و علوم شناختی استفاده می‌شود و با به‌کارگیری نتایج و دستاوردهای این علوم، این امر وارد عرصه‌های رقابتی بسیار جدی شده است زیرا رقابت بر سر تحقق اهدافی نظیر نفوذ در ذهن مشتریان، سوق دادن هدفمند آن‌ها به انجام رفتارهایی مانند خرید کالا و ایجاد حس وفاداری نسبت به کمپانی‌هاست. از این‌رو امروز بیش از پیش امر تبلیغات به سمت روش‌های نگران‌کننده در حرکت است از جمله به‌کارگیری علوم بازاریابی عصبی که به ناخودآگاه بشر ورود کرده و در واکنش‌ها و تصمیم‌گیری‌های او دخالت می‌کند، بدین‌ترتیب می‌توان اذعان داشت که انسان امروز تنها در معرض تبلیغات قرار نمی‌گیرد بلکه گاهی با ورود به ناخودآگاه او، دستگاه محاسباتی‌اش تحت تاثیر قرار می‌گیرد تا آن‌چیزی را انتخاب کند که دیگری می‌خواهد. ورود به مهمترین عضو بدن انسان و در خدمت گرفتن آن برای مقاصدی چون بازاریابی و فروش، هرگز پسندیده نبوده و نیست اما متاسفانه امروزه با وجود انبوهی از پیام‌ها و محتوای تبلیغاتی، به وفور شاهد این امر ناپسند هستیم به‌طوری که در یک برآیند آماری، یک انسان چیزی حدود ۱۵ ساعت در ماه در معرض تبلیغات قرار دارد و بسیار انسان‌هایی که در طول عمرشان بارها دچار فریب و تخریب دستگاه محاسباتی و تصمیم‌گیری شده‌اند و به علت مصرف کالایی اشتباه و یا ورود به کلاس و دوره‌ای ناشایست، هزینه‌های گزافی را متحمل شده‌اند. از طرف دیگر گاهی این هزینه‌ها یک نفر را تهدید نمی‌کند بلکه یک جامعه را با تغییر در فرهنگ و سبک زندگی‌اش مورد تهدید قرار می‌دهد به‌عنوان مثال همین اسراف، تجمل‌گرایی و تنوع‌طلبی مخصوصاً در میان بانوان یک جامعه می‌تواند پایه‌‌های جامعه را سست کند چرا که زنان یک جامعه به دلیل محوریت خانواده نقش بسیار موثری در عمق بخشیدن به فرهنگ جامعه دارند و این ابتذال زنان به ابتذال جامعه منتهی می‌شود. آری، نگرانی اصلی درباره این مسئله وقتی رخ می‌نماید که متوجه باشیم این مسئله یک مسئله‌ای صرفا بازاری و اقتصادی نیست بلکه می‌توان این موضوع را از یک امر مادی به یک امر فرهنگی و اعتقادی تعمیم داد و یا آن را به‌ یک امر انسانی در همه ابعاد مربوط دانست، آنجا که رفتارهای انسانی مبتنی بر سیستم عصبی و مغزی با نقشه برداری و رمزگشایی مورد تهدید انسان های دیگر قرار گیرد تا جایی که افراد به تدریج به گونه‌ای بیندیشند که دیگری می‌خواهد، موتور اراده آنها، تا آنجایی روشن باشد که دیگری امر می‌کند و این یک محاصره تبلیغاتی بزرگ است که شکستن آن قطعاً عزمی جدی می‌طلبد و غفلت از آن نابودی آزادی و انسانیت را رقم خواهد زد. @AFKAREHOWZAVI