فیض کاشانى الا یا ایها المهدى، مدام الوصل ناولها که در دوران هجرانت بسى افتاد مشکلها صبا از نکهت کویت نسیمى سوى ما آورد ز سوز شعله شوقت چه تاب افتاد در دلها چو نور مهر تو تابید در دلهاى مشتاقان ز خود آهنگ حق کردند و بربستند محملها دل بى‏بهره از مهرت، حقیقت را کجا یابد حق از آیینه رویت، تجلى کرد بر دلها به کوى خود نشانى ده که شوق تو محبان را ز تقوا داد زاد ره، ز طاعت بست محملها به حق سجاده تزیین کن، مَهِل محراب و منبر را که دیوان فلک صورت، از آن سازند محفلها شب تاریک و بیم موج و گردابى چنین هایل ز غرقاب فراق خود رهى بنما به ساحلها اگر دانستمى کویت، به سر مى‏آمدم سویت خوشا گر بودمى آگه، ز راه و رسم منزلها چو بینى حجت حق را، به پایش جان فشان اى فیض! مَتى ما تلق من تَهوا، دَعَ الدُّنیا و اهملها اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍﷺ وَآلِ مُحَمدﷺوَعَجِّل فَرَجَهُم ▫️ڪانال سه دقیقه در قیامت Join 🔜 @afterlife_ir