👈ترجمه صفحه◄ ٣٧٠ ►🌹سورة الشعراء🌹 چون آن دو گروه یکدیگر را دیدند، اصحاب موسی گفتند: حتماً ما به چنگ آنان خواهیم افتاد. (۶۱) موسی گفت: این چنین نیست، بی تردید پروردگارم با من است، و به زودی مرا هدایت خواهد کرد. (۶۲) پس به موسی وحی کردیم که عصایت را به این دریا بزن. [موسی عصایش را به دریا زد] پس [دریا] از هم شکافت و هر پاره اش چون کوهی بزرگ بود. (۶۳) و آن گروه دیگر را [هم در آنجا] به دریا نزدیک کردیم، (۶۴) و موسی و هر که با او بود، همه را نجات دادیم. (۶۵) آن گاه آن گروه دیگر را غرق کردیم. (۶۶) بی تردید در این سرگذشت عبرتی بزرگ وجود دارد، و [قوم قبطی] بیشترشان مؤمن نبودند. (۶۷) و یقیناً پروردگارت همان توانای شکست ناپذیر و مهربان است. (۶۸) و سرگذشت مهم ابراهیم را بر آنان بخوان، (۶۹) هنگامی که به پدرش وقومش گفت: چه چیز را می پرستید؟ (۷۰) گفتند: بت هایی را می پرستیم و همواره ملازم پرستش آنها هستیم. (۷۱) گفت: آیا هنگامی که آنها را می خوانید، سخن شما را می شنوند؟ (۷۲) یا به شما سود و زیانی می رسانند؟(۷۳) گفتند: نه، بلکه پدرانمان را یافتیم که به این صورت عبادت می کردند! (۷۴) گفت: پس آیا می دانید که آنچه می پرستید، (۷۵) هم شما و هم پدران پیشین شما (۷۶) هم آنان قطعاً دشمن منند [چون اگر آنها را بپرستم، مرا دچار عذاب جاودانه خواهند کرد]، جز پروردگار جهانیان [که پرستیدنش مایه سعادت همیشگی و جاودانی است.] (۷۷)همان کسی که مرا آفرید و هم او مرا هدایت می کند، (۷۸)و آنکه او طعامم می دهد و سیرابم می کند (۷۹) و هنگامی که بیمار می شوم، او شفایم می دهد (۸۰) و آنکه مرا می میراند سپس زنده ام می کند (۸۱) و آنکه امید دارم روز جزا خطایم را بر من بیامرزد. (۸۲) پروردگارا! به من حکمت بخش، و مرا به شایستگان ملحق کن. (۸۳)