طنز
🔸حکایت است که جناب نصرالدین زنش را هر روز کتک میزد.
از او پرسیدند چرا او را بی دلیل میزنی؟
گفت:
من که نمیتوانم برایش غذایی بیاورم،
او را سفر ببرم، برایش لباسی بخرم یا وظیفهی همسری بهجا آورم.
پس او را میزنم که یادش نرود من شوهرش هستم...
حالا حکایت ماست...
#نثر
ن:e_adab 💠
@ahkam_feqh_pooya