راستى چگونه محمد در كوير، آن گلها را پروريد؟
من گاهى در كار سنگين رسول عظيم، محمد مصطفى، آنچنان مسحور مىشوم كه خيال مىیکنم در خواب اين همه بيدارى را و بصيرت را و رفعت را ديدهام!
چگونه از ميان آنهايى كه ناچار با دست خود، گور عزيزان خود را میكندند، وسعت صدر و ظرفيت روح و ظرافت برخوردى را بيرون میآورد، كه امروز در سرزمين رفاه و هنگام وفور هم نمیتوان اين همه وسعت كه هيچ، حتّى مقدارى ظرفيت و ظرافت را از آنها توقع داشت، كه لااقل برادران خودشان را به دست دشمنشان نسپارند و زير پاى خوكهاى مهاجم نيفكنند و قربانى يهود نسازند؟!
راستى چگونه محمد در كوير، آن گلها را پروريد؟ گلهايى كه از خار انگيزههاى شخصى كه هيچ، از غضب قومى و قبيلهاى كه هيچ، حتّى از شوق بهشت و ترس آتش هم رها شده بودند و از بندگى و تجارت، به آزادگى رسيده بودند؟
📚 استاد علی صفائی حائری، قیام،ص ۱۵۳
@ahkamostadmohagheghi