☀️ وقتی حضرت رضا علیه السّلام وارد نیشابور شدند، هر یک از علما و شخصیت‎های سرشناس از حضرت علیه السّلام تقاضا کردند مهمان آنها شوند و به خانه‎ی آنها تشریف ببرند. حضرت علیه السّلام فرمودند: من افسار شتر را رها می‎کنم، در هر منزلی که شتر زانو زد و نشست، من به آنجا می‎روم. یک پیرزن فقیر وقتی این را شنید، به خود گفت شاید شتر حضرت جلوی خانه‎ی من زانو بزند و حضرت علیه السّلام به خانه‎ی من تشریف بیاورند، لذا خانه‎اش را آب و جارو کرد و سماورش را آتش کرد و به انتظار نشست. شتر حضرت علیه السّلام جلوی خانه‎ی همین پیرزن زانو زد و حضرت علیه السّلام مهمان او شدند. قربان این شاید که از هزارها یقین بهتر است. این شاید مال محبّت است. محبّت چیست که شایدش از یقین بهتر است؟ ▫️عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی▫️ 📒 کتاب مصباح الهدی       تألیف استاد مهدی طیّب @ahlevela_channel