🕋 باطن مناسک حج - بخش نهم حاجی بعد از قربانی، سر می‌تراشد. به این عمل، حلق گفته می‌شود. آقایان خصوصاً در سفر اوّل سرشان را می‌تراشند. غالب مراجع معتقدند در سفر اوّل، سر باید تراشیده شود و حَلق انجام گیرد. در سفرهای بعد هم مستحب است که سر را بتراشند؛ امّا فرد می‌تواند به جای حلق، تقصیر کند؛ یعنی مقدار کمی از مویش را بزند یا مقداری از ناخن را بگیرد. خانم‌ها هم همین کار را می‌کنند؛ تقصیر می‌کنند؛ مو یا ناخن را کوتاه می‌کنند. تراشیدن سر هم خیلی معنا دارد؛ یعنی ته ماندۀ تشخّص و تعیّن خودت را ببُر؛ دیگر هیچ چیز از خودت باقی نگذار. شیطان را که با سنگ زدی؛ نفست را هم که سر بریدی؛ حالا ته ماندۀ تعیّنات و تشخّصات خودت را هم بریز. همۀ چیزهایی که به تو جلوه می‌داد، همه را بریز؛ سرت را بتراش و عبد شو. ▫️می‌دانید؛ تراشیدن سر، یک نوع توهین است. سر افرادی را که مجرم و زندانی هستند، می‌تراشند؛ مویشان را کوتاه می‌کنند. سر تراشیدن، نوعی حقارت است. حاجی بعد از قربانی، می‌رود سرش را می‌تراشد؛ یعنی دیگر به عبودیّت مطلق حضرت حقّ، تن می‌دهد؛ یعنی خدایا تمام عیار بندۀ تو هستم؛ دیگر هیچ تعیّنی از خودم ندارم؛ هیچ تشخّصی از خودم ندارم؛ هیچ شخصیّتی از خودم ندارم؛ هیچ چیز از خودم ندارم. هیچ کس نیستم؛ دیگر نیستم؛ من نیستم. ▫️مقام عبودیّت مطلق، اینجاست؛ آنجایی است که دیگر فرد، وجود خودش را هم نمی‌بیند؛ و الاّ تا وقتی وجود و هستی خودش را می‌بیند، هنوز به معنای مطلق، عبد نشده است؛ هنوز آلوده به گناه است. ▫️فرمود: وُجُودُکَ ذَنْبٌ لا یُقاسُ بهِ ذَنْبٌ وجود تو، گناهی است که هیچ گناهی با آن قابل مقایسه نیست. همین که احساس می‌کنی هستم، وجود دارم، این، گناه است؛ امّا وقتی حاجی رفت سرش را تراشید، دیگر آخرین ته مانده‌های تعیّن و تشخّص را هم از وجود خودش زدود و شد عبد مطلق خدا. عبد که شد، دیگر رسید؛ به دوست رسید. ▫️حالا خدای متعال او را مهمان خود می‌کند؛ حالا مهمان حضرت دوست می‌شود؛ حالا خدای متعال، سه شب او را مهمان می‌کند؛ در سرزمین عشق، در سرزمین منا، در سرزمین آمال و آرزوهای بلند معنوی. او سه شب مهمان خداست؛ باید در منا بیتوته کند. آن سه شب هیچ کاری هم ندارد؛ هیچ عملی هم ندارد؛ نه نمازی، نه ذکری، نه دعایی؛ هیچ چیز؛ فقط سه شب بیتوته در منا. یعنی چه؟ یعنی سه شب مهمان منی. عبد من شدی؛ حالا بیا؛ حالا دیگر دوست دارم پیش من باشی. ▫️بعد از این سه شب میهمانی، برای انجام طواف حج و بقیّۀ اعمالی که در پیش دارد، به مکّه برمی‌گردد. حالا که عبد شد، طوافی که این بار می‌کند، با طوافی که بار اوّل کرد، فرق می‌کند. بار اوّل، عمرۀ تمتّع به جا آورد؛ امّا حالا حج به جا می‌آورد. خیلی فاصله است. بار اوّل، خانه را زیارت کرد، حالا می رود صاحبخانه را طواف می‌کند؛ صاحبخانه را زیارت می‌کند. ▫️به هرحال، امیدواریم خدای متعال، به همۀ ما توفیق درک این حقایق را بدهد؛ هم به معنای فهمیدنش، هم به معنای دست یافتنش. چون لغت درک دو معنا دارد. درک، هم به معنای فهمیدن و دستیابی به فهم است؛ هم به معنای دستیابی به خود آن حقیقت. ان شاءالله به هر دو معنا، توفیق درک این حقایقی که در واقع شریعتی است که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم برای ما آوردند و ارمغان بزرگ رسالت نبوی است، بدانیم. ▫️ان‌شاءالله قدر این شریعت را بدانیم. این گوهرهایی که در این دین هست، در هیچ آیینی نیست؛ هیچ آیینی آنها را ندارد. انبیاء الهی حسرت خیلی از اینها را می‌خوردند؛ خیلی از پیامبران حسرت اینهایی که به برکت وجود پیغمبر خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم، این‌گونه به راحتی و سهولت در دسترس ما قرار گرفته و به یُمن پاسداری اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام، سالم و ناب و زلال به دست ما رسیده است، می‌خوردند. ان‌شاءالله قدر اینها را بدانیم و بتوانیم از آموزه‌های بزرگ این مکتب و این شریعت، بهره ببریم. ادامه دارد.... استاد مهدی طیّب ۸۴/۱۰/۲۲ @ahlevela_channel