انجمن حجتیّه و ساواک
فریب خوردگی ساواک(۶)
دیدیم آقای حلبی مبتکر طرحی شد که آقای فلسفی پس از هماهنگی با آقای بروجردی ره و شاه سخنرانی هایی علیه بهاییت ایراد کند و از رادیو سراسری پخش گردد و چنین نیز شد.
با آنکه محرز بود که مردم بهاییت را دشمن دین می شناسند، شاه با سخنرانی آقای فلسفی موافقت نمود.
قطعا شاه می دانست که در دوره پدرش مردم رابرت ایمبری سرکنسول امریکا در تهران را به اتهام حمایت از بهایی گری به قتل رسانیده اند و مطلع بود که پزشک بهایی کاشان بنام سلیمان برجیس در سال ۱۳۲۸ به قتل رسیده بوده است و می دانست که قتل عام خانواده شیعی در ابرقو به دست بهاییان به سال ۱۳۲۸ خشم نهفته ای در دل مردم ایجاد کرده است.
با این حال و در کوران حکومت نظامی و در حالیکه هنوز ۱۹ ماه از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ می گذشت، اجازه داد تا زمینه بلوایی اجتماعی فراهم آید.
همچنین دیدیم شاه وسط ماجرا اوضاع را به دست گرفت و به عنوان قهرمان مبارزه با بهایبت جلوه کرد و مشروعیت و محبوبیت بی مانندی نزد مردم و علما به دست آورد.
در عین حال قانونا ابلاغ شد که هیچ شخص حقیقی و حقوقی مجاز به مبارزه با بهاییت نیست چرا که این وظیفه را دولت متکفل خواهد شد. بدین ترتیب، وظیفه سنتی و قدیمی مبارزه با بهاییت از روحانیت و مرجعیت سلب گردید.
با وقوع حوادث سال ۱۳۳۴ بود که شرایط سلبی و ایجابی برای ورود انجمن به مبارزه با بهاییت فراهم شد. در حقیقت می توان گفت جز با اذن شاه ورود انجمن به این میدان امکان نداشت. چون وزیر کشور در مجلس اعلام نمود که هیچکس مجاز به فعالیت علیه بهاییت نیست و کار از طریق دولت دنبال خواهد شد.
تا اینحا همه ی زمینه های سلبی و ایجابی ورود ( بالقوه) انجمن به مبارزه با بهاییت فراهم آمد بی آنکه ساواک تاسیس شده باشد.
پس با این اوصاف می توان گفت تا این مرحله ادعای فریب خوردن ساواک مردود به نظر می رسد.
رضایی
دوشنبه ۷ آبان ۱۴۰۳
____________________________
قسمت هشتم
تاریخ۱۴۰۳/۰۸/۲۷
https://eitaa.com/ahlghalam