♦️
انجمن حجتیّه و رژیم پهلوی
🔻بازخوانی بلوای ۱۳۳۴(۲)
آقای سجادی هم چنین گزارش کرده است: 《مرحوم حاج شیخ [ آقای حلبی] از این داستان آگاه بودند. لذا در سفری به قم مطلب را به اطلاع آیت الله بروجردی رساندند و داستان را شرح داده و گفته بودند: ما اطلاعی نداریم که شاه از این موضوع خبر دارد یا نه، اما بهاییان او را قبضه کرده و به مسیری می برند که اگر هم بخواهد مانع آنان شود، قادر به این کار نباشد. ... مرحوم آقای بروجردی بعد از این صحبت ها آقای شیخ محمدتقی فلسفی را خواست و جریان را به او گفتند و فرمودند: چون آقای حلبی از خیلی از مسائل آگاه است، در این باره با ایشان مذاکره کنید و چاره ای بیندیشید.
حاج شیخ [ آقای حلبی] در مذاکره با آقای فلسفی وی را کاملا توجیه کرده و گفته بودند: تو بیان خوب داری؛ لذا برای شاه پیام نفرست، بلکه شخصا با او ملاقات و او را توجیه کن و او بفهمان که این تهدید نه فقط مذهب و مملکت، بلکه متوجه شخص شما نیز هست.
آقای فلسفی نیز با بیان خاص خود شاه را توجیه می کند و او را حقیقتا می ترساند. او به آقای فلسفی می گوید: به نظر شما چه باید کرد؟ آقای فلسفی می گوید: ماه رمضان نزدیک است و من هر سال از ساعت یک تا دو عصر در مسجد شاه منبر می روم و سخنرانی من به طور مستقیم از رادیو پخش می شود. اگر شما اجازه بدهید، امسال پنبه بهاییت را می زنم. شاه هم گفته بود: خیلی وارد سیاست نشوید، اما پنبه بهاییت را به گونه ای بزنید که آبرویشان برود. ... سپس آقای فلسفی نزد حاج شیخ [ آقای حلبی] رفت و گفت: من مقدمات کار را فراهم کرده ام، شما مطلب برسانید. حاج شیخ نیز برای منبرهای آقای فلسفی جُنگی آماده کرد و از جمله مطالبی در باره ادعای الوهیت بهاءالله به او داد.》( در سایه خورشید، صص: ۲۶-۲۸)
رضایی
یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳
_____________________________
قسمت بیست و دوم (قسمت آخر)
تاریخ ۱۴۰۳/۰۹/۰۹
https://eitaa.com/ahlghalam