🌺🌺 پایـی که جا مانـد 🌺🌺
🇮🇷 قسمت پنجم 🇮🇷
بعضی از شهدا بین ما وضعیت خانوادگی خاصی داشتند. شهید "اکبر آخش" فقط بیست روز میشد که ازدواج کرده بود. شهید "حنیفه خلیلی" هجده روز قبل تنها فرزندش به دنیا آمده بود. شهید عبدالرضا دیرباز قرار بود این بار که برگردد ازدواج کند. به او قول داده بودم در عروسیاش شرکت کنم!
دولا دولا از توی کانال کمعمق سمت چپ جاده داشتیم جلو میرفتیم که با انفجار خمپارهای نقش زمین شدم. نفهمیدم چه شد، احساس کردم قسمت جلوی ران پای چپم داغ و خیس شده، ترکش خورده بودم. ترکش بخشی از گوشت رانم را برده بود. خونریزیام شدید بود.
صفرعلی کردلو با چفیهاش پایم را بست. ترکش گودیای به اندازه کف دستم ایجاد کرده بود. به خاطر قطع شدن رگها و مویرگهایم پایم حس نداشت اما توان حرکت داشتم.
عراقیها برای بار دوم چراغچی را گرفتند. این بار با تمام قدرت حمله کردند. هدایت الله به بچههایی که با چنگ و دندان جلوی رخنهی عراقیها را گرفته بودند گفت : هر کس فرماندهی خودشه، هر جوری میدونید بهتره بجنگید، منتظر دستور کسی نمونید. هیچ کدوممون زنده برنمیگردیم، ما تو محاصرهایم، یا شهید میشیم یا اسیر. حالا که قراره سرنوشتمون این باشه، به دشمن رحم نکنید، انتقام بچهها را بگیرید.
بیشتر همراهانم شهید شده بودند. به دلیل محاصره امکان انتقال هیچ شهید و مجروحی به عقب وجود نداشت. محمد اسلامپناه، سینه و صورتش بر اثر اصابت ترکش خمپاره آبکش شده بود. استخوانهای دست راستش از آرنج خُرد شده بود و از تشنگی و ضعف نای حرف زدن نداشت. وقتی زخمهایش را بستیم، گفت : جان ما فدای یه تار موی امام! تا لحظهای که جان داد، قرآن میخواند.
درگیری شدت گرفته بود. دشمن برای تصرف جاده کوتاه نمیآمد.
شک نداشتم کارمان تمام است. بین شهادت و اسارت باید یکی را انتخاب میکردیم. نسبت به اسارت احساس بدی داشتم. همیشه در جنگ آرزو میکردم تقدیرم به اسارت ختم نشود.
آز آن جمع حدود هشتاد نفری فقط ده، دوازده نفرمان زنده مانده بودیم.
نمیتوانستم به خودم بقبولانم جاده خندق سقوط کند. فکر کردن به سرنوشت جزیرهی مجنون عذابم میداد. توی کانال با بچهها لحظهای دور هم نشستیم که در لحظات آخر چه کنیم ؟! نظر بچهها بر ماندن بود. هم پیمان شدیم تا گلولهی آخر بایستیم حتی اگر مقاومتمان تاثیری در حفظ جاده خندق نداشته باشد.
◀️ ادامه دارد . . .
با ما همراه باشید هر روز یک قسمت از کتاب بینظیر پایی که جا ماند.
قسمتهای قبلی در:
https://eitaa.com/joinchat/364838962C9a26860858