اجرا شروع می‌شود. از همان آغاز، موضوعی که در ذوق می‌زند ضبطی بودن صداهاست. ابتدایی‌ترین خلاقیت در اجرای یک نمایش که نبودش کار را به شدت سطحی می‌کند. بازیگران دست‌ها را بالا و پایین می‌بردند و دهان‌هایشان را تکان می‌دهند در حالیکه مشخص است صدا هیچ ارتباطی با آن‌ها ندارد! به یاد مکالمه دو نفر قبل از شروع نمایش می‌افتم. یکی از مخاطبان چند صندلی آن طرف‌تر به دوستش می‌گفت: دنبال بررسی و نقد نباش. اینها خودشان حرفی از اینکه دارند نمایشی را اجرا می‌کنند نمی‌زنند. یعنی چنین داعیه‌ای ندارند. دوستش که به دکور آماده کار چشم دوخته بود جواب داد: باشد. هر چه اسمش را می‌گذارند. بالاخره در قبال وقتی که از مردم می‌گیرند محتوا و فرمی را عرضه می‌کنند. همین خودش قابل بررسی است. ضمن اینکه کسی از اسم‌ها و عناوینی مثل نمایش فرار می‌کند که عرضه‌ای سطحی داشته باشد! داستان سوگواره سرتاسر پیرامون غصب خلافت است و از زبان سلمان فارسی روایت می‌شود. روایتی که شخصیت‌ها در آن به ساده‌لوح‌ترین شکل ممکن نشان داده می‌شوند. این ساده‌لوحی و بی‌دست و پا بودن جدای از اصالت تاریخی، گویی مظلومیت خاندان اهل بیت(ع) در آن برهه را هم دچار تنزل می‌کند؛ نمود واضح این گزاره را در نمایش خلیفه اول با قدی کوتاه، چهره‌ای مضحک و دیالوگ‌هایی ابلهانه می‌توان دید. سلمان به نمایش درآمده روایت خود را در بازار مدائن و بعد از مرخص کردن بازاریان، تنها به یک جوانک تاجر می‌گوید! اوج روایت سلمان صحنه به آتش کشیدن در خانه امیرالمومنین(ع) و شهادت حضرت زهرا(س) است. صحنه‌ای جانسوز که اشک مخاطبان را در می‌آورد. روایت مظلومیت اهل بیت(ع) در صحنه پایانی به سوال فردی که سلمان در حال روایت وقایع برایش است می‌رسد و آن اینکه آیا این همه ظلم و این میزان مظلومیت تا ابد ادامه خواهد داشت و ما در قبال آن باید چه کنیم؟ و پاسخ سلمان گویی همه آن چیزی است که نگین شکسته می‌خواهد بگوید. سلمان دستانش را بالا و پایین می‌برد و صدای ضبط شده در سالن می‌پیچد که ما باید برای ظهور آن حضرت دعا کنیم. «دعا» کلید واژه‌ای است که هیچ افزونه دیگری ندارد. این جملات برای نحوه مواجهه شیعیان با طواغیت زمان در طول تاریخ آن هم از زبان سلمان فارسی که در هنگام روایت، خود در بطن سیاست و والی مدائن است پارادوکسی را ایجاد می‌کند. بعد از اتمام اجرای سوگواره، صدایی ضبط شده برای طول عمر رهبر معظم انقلاب دعا می‌کند. بعد از دعای فرج، افراد به سمت درهای خروجی می‌روند. ازدحام جمعیت حرکت را کند می‌کند. گویی افراد در حال راهپیمایی هستند. جمع بودن مردم این اندیشه را به ذهن می‌آورد که چند ساعت صرف شده در این محل چه خط مشی را برای مسلمان امروز رقم می‌زند؟ آموزه‌ای که از مظلومیت بی بی دو عالم به ما رسیده چیست؟ حرکت مردم در کنار یکدیگر بدون هیچ سر و صدایی و شنیده شدن نام کتاب‌هایی که قبل از مراسم نیز معرفی شده بود فکر را گرم این نیز می‌کند که در روزها و شب‌هایی که تمامی جوامع مسلمان و آزاده در مواجهه با قتل عام زنان و کودکان مظلوم غزه عَلَم مبارزه با طاغوت زمان را در دست گرفته‌اند چه درسی از تاریخ به ما داده می‌شود؟ آیا شهادت حضرت زهرا(س) و عاشورا فقط یک حادثه تاریخی است؟ عکس قاب شده امام خمینی(ره) در قسمتی از فضا جملات ایشان در مورد حضرت زهرا(س) و بیش از پیش نمایشی بودن وجود این ظواهر را به میان می‌آورد: «پیروان علی و فاطمه و اولاد روحانی و جسمانی آن بزرگواران همواره با احکام جائر مقابله کردند. ... اولاد فاطمه (سلام االله علیها) در طول تاریخ اسلام همیشه در برابـر دسـتگاه‌هـای ظـالم و جائر ایستادند و از اسلام دفاع کردند ... اکنون بحمداالله اولاد فاطمـه زنـده انـد، در قـم اولاد فاطمـه هستند، در مشهد اولاد فاطمه هستند، در نجـف اولاد فا طمـه هـستند، در سـایر بـلاد اولاد فاطمـه هستند، اینها نمی‌نشینند تا دولت‌ها هر خیانتی که خواستند بکنند و احکام قرآن را پایمال کنند؛ تا اولاد فاطمه زنده اند، اجازه نمی دهند که دشمنان به مقدسات اسلام تجاوز کنند و مقدرات مسلمین را به دست یهود و اسرائیل بسپرند. ای فاطمیین! به داد اسلام برسید.» هنگام خروج درست‌ترین جانمایی مراسم چشم‌نوازی می‌کند. دکور بیرونی کار که نمایی از یک قلعه و کاخ است. کاخی که برای نمایش مشی و مرام حضرت زهرا(س) که خود کوخ نشین بوده‌اند برپا گشته! گویی از محتوای این اجرا تنها می‌تواند دکوری با نمای کاخ بر‌خیزد! همانند آنچه طواغیت کاخ نشین در طول تاریخ از یک مسلمان انتظار داشته‌اند. دعای بدون حرکت.