متن کامل مثنوی خوانده شده توسط حاج محمدرضا بذری در نماز عید فطر ۱۴۰۳ تهران سروده‌ی یوسف رحیمی، بردیا محمدی و احمد ایرانی نسب آسمان صحنۀ نورانی تابیدن شد ماه نو پرده برانداخت، جهان روشن شد عطر عید از نفس سبز گلستان آمد فصل مهمانی عشاق به پایان آمد چه سحرهای خوشی بود که بیدار گذشت چه سحرهای خوشی بود که با یار گذشت با دعا ساحت اندیشه پُر از باور شد افتتاحی که به فتح دل ما منجر شد سی شب از زمزمۀ عشق، مرتب گفتیم بِکَ یا رب بِکَ یا رب بِکَ یا رب گفتیم یا رحیم! از در رحمت چه محبت‌ها کرد یا عظیم! از عظمت اشک مرا دریا کرد روح ما با پَرِ ادعیه به افلاک پرید بال در بالِ ابوحمزه به معراج رسید آه! آشفته‌ام... اَبْكی لِخُروُجِ نَفْسی بارها گفته‌ام... اَبْكی لِخُروُجِ نَفْسی پای عُصیان مرا در دل بُن‌بست بکش وَاَعْوذُ بِکَ مِمّا... به سرم دست بکش درد بودم که به درمان بدلم کرد خدا هارِبٌ مِنْكَ إِلَيْكَ... بغلم کرد خدا لفظِ یکتایی‌اش از خویش جدا کرد مرا یا مجیر از قَفَسِ نفس رها کرد مرا دل من با بِعَلیًّ به شعف می‌آمد زیر قرآن خدا عطر نجف می‌آمد نام ما را دم ایوان طلایش خواندند چارده نور به آئینۀ ما تاباندند کشور ما حرم و کوچه به کوچه صحن است سفرۀ سادۀ افطاری مردم پهن است همگی ریزه‌خور سفرۀ مولا هستیم و دخیل کرم چادر زهرا هستیم نوجوانان وطن در پی طاعت هستند با خداوند به دنبال رفاقت هستند روزه‌دارند در این ماهِ خدا، اولی‌اند نسل در نسل همه عاشق مولا علی‌اند نَفَس اهل دعا در دل شب می‌پیچید صوت قرآن خدا در دل شب می‌پیچید روح قرآن به تن خستۀ ما جان می‌داد به دل اهل یقین باز هم ایمان می‌داد باغ ما از گُل نورانی ایمان پُر شد اشک ما در صدف مُصحفِ قرآن دُر شد ای خدا! غیر تو را از دل خود می‌رانیم صبح عید است و همه ذکر تو را می‌خوانیم به بیابان بچشان طعم خوش باران را یا الهی! برسان منجی مظلومان را کیست مظلوم‌تر از اهل فلسطین امروز نیست چون غربتشان، غصه و داغی جان‌سوز تا قیامت همه بر عهد نخستین هستیم و قسم بر شهدا، یاد فلسطین هستیم آه از غزه و آن غربت بی‌پایانش کودکان، مرد شده یک شبه در میدانش کوچه کوچه همۀ شهر پر از فریاد است هر کجا می‌نگری جسم شهید افتاد‌ه‌ست آه ای امت اسلام، برادرهایت... آسمان سرخ شد از خون کبوترهایت تو که مظلوم‌ترین مسئلۀ دنیایی ای فلسطین نکند فکر کنی تنهایی! قسمت این است که بیدار کنی دنیا را بشکنی هیبت پوشالی آمریکا را رمز پیروزی ما یکدلی و وحدت ماست فاتح قطعی این جنگ فقط امت ماست می‌شود شاهد بیداری دنیا باشیم عید بعدی همه در مسجدالاقصی باشیم نسل در نسل که همسایۀ طوفان هستیم همگی منتقم خون شهیدان هستیم مَرزَم عشق است که با اهل یقین هم‌وطنم راهپیمایی قدس است گواه سخنم این شب تار - به خون شهدا - می‌گذرد راه قدس از سفر کرببلا می‌گذرد نوبت ضربۀ خیبرشکنِ سجّیل است ذکر طوفانی ما مرگ بر اسرائیل است خشم آیینه کجا، بُزدلی سنگ کجا؟ قومِ کودک‌کُش ترسو! تو کجا، جنگ کجا؟ اهل اسلام که از خشم همه لبریزند تیغ‌های یمنی خون تو را می‌ریزند در دل مسجدالاقصی که علم می‌کوبیم روی پیشانی تو مُهر عدم می‌کوبیم