‍ ‍ آخرین پنجشنبه سال است. ۱۴۰۲ را که بتکانی دیگر پنجشنبه ای ازش نمی افتد. این پنجشنبه هم روزی بود که گذشت و همه  خوب و بدش را تا ساعاتی دیگر مثل همه ی خاطرات یادداشت شده در صفحه زندگی ، بدرقه میکنیم و به حافظه های قوی و صداهای آرشیو میسپاریم. هفته آخر اسفند که می شود لیست آخرین ها را دست میگیریم و یکی یکی می شماریم. آخرین چهارشنبه سال ، آخرین پنجشنبه و آخرین شب جمعه سال و ... این یعنی می شود از اسفند و همه آخرین هایش یاد بگیریم که زندگی دکمه بازگشت ندارد. فیلم واقعی زندگی و روزگارمان را نمی توانیم روی هیچ نواری ضبط کنیم که بتوانیم آن را برگردانیم و دوباره آنطور که دلمان می کشد تکرارش کنیم ویا آنجایی که خوشمان بوده آهسته اش کنیم و آنجایی که دل خوشی ازش نداریم را روی دور تند به سرعت عبورش دهیم. خیر ، اینگونه نیست... آهنگ زندگی ات را بر روی تارهای موسیقی روزگار هرگونه بنوازی دیگر نمیتوانی زیر و بم صدایش را تغییر بدهی. تو میمانی و احساس خوب و بد آهنگ و ترانه ای که ساخته ای. ما می رویم و از روزگاری که گذشت تنها خاطراتش باقی میماند و حسرت جای خالی بعضی از چیزها که شاید همان موقع باید پر می شد نه زمانی دیگر. اگر فرصتی را از دست دادی شاید اینطور نباشد که بتوانی همان را با همان حس و حال در وقتی دیگر جبرانش کنی. اگر يک دوستت دارم را در دفتر خاطراتت جا انداختی فرصت بازگشت نخواهی داشت، و جاى خالی بيان احساست تا تمام تاريخ تير خواهد كشيد.! از اسفند ياد گرفتم حرفهایم را بزنم حتى اگر به مذاق كسی خوش نيايد. از اسفند ياد گرفتم اين آخرِ سالی در كنار اسباب هاى دور ريز، باورهاى غلطم را كنار جعبه هاى چوبی، كنارى بگذارم تا سر فرصت آتش به جانشان كنم كه يک سال آتش به جانم انداختند. اسفند و آخرین هایش همین است تا یادمان نرود امروز هم متعلق به همین روز بود و روزی بود که گذشت و فقط احساس خوب خاطره هایش برایمان باقی میماند و حسرت جاهای خالی بعضی چیزهایش... ┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄ ✅ 👇👇 @ahraaralmoghavemt