📚 عبارت Be about to do something 🔸ready to, just going to, on the verge of 🔸در صدد ... (بودن)، قصد ... (داشتن)، خواستن که ... را (انجام دادن)، خواستن، نزدیک بودن که ... را (انجام دادن)، در شرف انجام کاری بودن، داشتن، آماده برای ... چند مثال👇 ✏️ It's a good thing Bob left the furniture store when he did. Peter was so angry, he was about to throw a dining room chair at him. فکر خوبی بود که باب مغازه مبل فروشی را ترک کرد. پیتر آنقدر عصبانی بود که آماده شد صندلی اتاق نشیمن را به طرفش پرتاب کند. ✏️ I'm glad you're finally home. I was just about to have dinner without you. خوشحالم که بالاخره به خانه آمدی. درست داشتم آماده می شدم شام را بدون تو صرف کنم/بخورم. ✏️ We were about to leave the house when the phone rang. می خواستیم منزل را ترک کنیم که تلفن زنگ زد. ✏️ I'm sorry that I broke in. What were you about to say? ببخشید که وسط حرفتان پریدم. چه می خواستید بگویید؟ ✏️ The film's about to start. فیلم می خواهد شروع شود. ✏️ Her father is about to retire. پدرش دارد بازنشسته می شود. @ajs_org