نوجوانی و جوانی دوران شور و نشاط ، امید و آرزو ، انرژی و فعالیت میباشد . از دیدگاه قرآن دوره جوانی دوره قوت و توانائی است که در بین دو دوره ضعف یعنی کودکی ، و ناتوانی یا همان پیری واقع شده است (سوره روم آیه ۵۴) .
اولیای اسلام دوره نوجوانی و جوانی را یکی از نعمتهای پر ارج الهی و از سرمایه های بزرگ سعادت درزندگی بشر شناخته اند ، چنانکه پیامبر اسلام (ص) درباره نوجوانان و جوانان به نیکی سفارش میکند ، زیرا آنها را دارای دلی رقیق تر و قلبی فضیلت پذیرتر میداند .
در بسیاری از نقاط جهان ، جوانی آخرین مرحله از فرایند یادگیری و آمادگی قبل از ورود به جهان کار محسوب میشود . نوجوانان و جوانان قشر فعال و مولد هر کشوری هستند . در واقع جوان کسی است که در حال رسیدن به دوران بزرگسالی و مسئولیت است . بر اساس آمارها نرخ جمعیت کشور ما از جوان بودن آن حکایت می کند . در مقایسه جامعه ما با بسیاری از کشورها ، این نرخ بالا بوده و حدود یک سوم از کل جمعیت کشور یعنی بیشتر از بیست و پنج میلیون نفر را نوجوانان و جوانان تشکیل میدهند . بدست آوردن شغل ، یک انتظار اجتماعی و فرهنگی است که در دوران کودکی حاصل می شود و دائماً از طریق تأثیر گذاری خانواده ، مدرسه ، اطرافیان و رسانه های گروهی تقویت میگردد . پزشکی ، مهندسی ، خلبانی ، معلمی ، نمونه ای از مشاغلی است که در دوران کودکی و نوجوانی آرزوی دستیابی به آنها را تجربه نموده ایم . در حقیقت هر شخص جوان با تکمیل تحصیلات و یا دوره های آموزش حرفه ای امیدوار است که با ورود به جهان کار به یک جایگاه و هویت اجتماعی جدید رسیده و صاحب خانه و خانواده گردد . مفهوم بیکاری به معنی سنتی آن با مسئله نیروی کار ارتباط دارد و افراد بیکار بعنوان گروهی از افراد شناخته می شوند که در جستجوی کار میباشند .
بدست آوردن کار، علاوه بر اهمیت اقتصادی آن ، به لحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز از اهمیت بالائی برخوردار است زیرا هر جوان بیکار نه تنها خود را از هرگونه درآمد محروم می بیند ، بلکه ازهر گونه جامعه پذیری که از طریق شاغل شدن بروز میکند بدور میباشد . بنابراین بیکاری به نوع جدیدی از حاشیه ای شدن جوانان منتهی میگردد . بیکاری همچنین مشوق حرکت بسوی اشکال مختلف جامعه ناپذیری که اغلب غیرقابل پیش بینی اند ، میباشد . پدیده هائی همچون ولگردی ، بزهکاری ، خرابکاری ، فحشاء ، شغل های خلاف قانون و یا بازگشت به خانواده و مشکل آفرینی ، تا حدودی منعکس کننده جایگزین جامعه پذیری هستند که نتیجه بیکاری میباشند . جوانانی که به واسطه بیکاری از ابزار استقلال مالی محروم گشته اند ، مجبورند تا به وابستگی خود به کمک های مالی خانواده ادامه دهند ، این مسئله با اندکی استثناء بدین معناست که برنامه ها و هدف هائی از قبیل داشتن خانه و خانواده باید تا آینده ای نامعلوم به تأخیر بیفتد . این موضوع هنگامی باعث سرخوردگی و ناامیدی بیشتر میگردد که فشار سنگین سنت ها و یا شرائط سخت زندگی درخانواده ، استقلال مالی جوانان را ضروری میسازد . در نتیجه جوانان نه تنها خود را در زمینه مادی متأثر از بیکاری می بینند ، بلکه حتی از لحاظ جنسی و عاطفی نیز خود را محروم می یابند . دراکثر مواقع ، بیکاری بعنوان ناکامی و شکست تلقی می شود ، این امر باعث بوجود آمدن احساس جدائی و حذف از جامعه در جوانان میگردد .