آخرین روز خزان هم چه گریزان شده است آذرم رفت و دی سرد زمستان شده است باد سردی شده و پنجره را می‌کوبد گربه را کشته دم حجله و طوفان شده است شمع و شام شب  و قلم در دستم بیت بیت غزل از دست تو گریان شده است به چه احساس قشنگی شده ابری غمگین بغض بشکسته و همدرد خیابان شده است با اشارات قلم دست و دلم می‌لرزد چشم‌های‌تر من گوش به فرمان شده است شب من افکار تو و اشعار است من و این آب اناری که به چشمان شده است چه شبی بهتر از امشب که تو را یاد کنم حال و احوال تو بر قافیه مهمان شده است 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید