🌹اشعار علامه حسن زاده آملی طاب ثراه رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته سخن دارم ز نخواهد رفت از یادم که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته کن که سنگ بی بهایی در دل کوهی شود لعل بسی قابل ولی آهسته آهسته مزن از ناامیدی دم که آنطفل دبستانی  شود دانشور کامل ولی آهسته آهسته بنور دانش و تقوی شود گمگشتگانی را به حق آوردن از باطل ولی آهسته آهسته همای عشق ما را بُرده با خود در بر دلبر ازین منزل بآن منزل ولی آهسته آهسته که باید ناخدا کشتی در امواج دریا را  کشاند جانب ساحل ولی آهسته آهسته بدامن دامن دُر ثمین دیدگانم شد سرشک رحمتش نازل ولی آهسته آهسته سحرگاهی دل آگاهی چه مینالید از حسرت  که آه از عمر بیحاصل ولی آهسته آهسته حضورش قوت سبحان نطقم را ربود از من شده سبحان من با قل ولی آهسته آهسته شراب عشق را بنگر که هر خلوت نشینی را  کند رسوای هر محفل ولی آهسته آهسته خرامان بگذرد از خطّه ایران غزلهایم بهند و سند کشد محمل ولی آهسته آهسته بلطف پیر میخانه (م)حسن بگرفت پیمانه  بامیدش شده نائل ولی آهسته آهسته 📘دیوان اشعار به کانال بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/2943615170Cc0541e3711