پرسش:مناظره علامه حلی با عالمان اهل‌سنت نزد سلطان محمد خدابنده چه بود و چه آثاری داشت؟ پرسشبحثنمایش مبدأنمایش تاریخچه مناظره علامه حلی(۶۴۸-۷۲۶ق) با علمای اهل‌سنت نزد سلطان محمد خدابنده که منجر به شیعه شدن آنان شد را محمدتقی مجلسی(۱۰۰۳-۱۰۷۰ق) در شرح کتاب من لایحضره الفقیه نقل کرده است.[۱] این مطلب در منابع دیگری مانند اعیان الشیعه[۲] نوشته سید محسن امین(۱۲۸۴-۱۳۷۱ق) و روضات الجنات[۳] نوشته سید محمدباقر خوانساری(۱۲۲۶-۱۳۱۳ق) هم ذکر شده است. بر اساس نقل مجلسی اول، روزی سلطان محمد خدابنده مشهور به اولْجایتو یا اُلجایتو(۶۸۰ق-۷۱۶ق)، از فرمانروایان سلسله ایلخانان ایران، به هنگام عصبانیت از همسرش، او را سه طلاقه کرد. شاه از کار خود پشیمان شد. علما را به حضور طلبید و از آنان خواست تا راه حلی ارائه دهند. هیچ کدام از علما راه حلی نداشتند.[یادداشت ۱] یکی از وزیران گفت، من یکی از علما(منظور او علامه حلی بود) را می شناسم که به فتوای او این‌گونه طلاق، باطل است. شاه برای علامه حلی نامه نوشت و او را احضار نمود.[۴] به دستور سلطان مجلس بزرگی تشکیل شد و علمای مذاهب چهارگانه اهل‌سنت در آن مجلس حاضر شدند. علامه حلی هنگام ورود، کفش‌های خود را به دست گرفت و در کنار شاه نشست. علامه در پاسخ به اعتراض، که به او گفتند، کفشت چه ارزشی داشت که آن را به مجلس سلطان آوردی؟ گفت: ترسیدم حنفی‌مذهب آن را بدزدد چنان‌که رئیسشان کفش پیامبر(ص) را دزدید. حنفی‌ها معترض شدند که ابوحنیفه در زمان پیامبر وجود نداشته است. علامه گفت فراموشم شد! گویا دزد کفش، شافعی بوده است. همین گفتگو و اعتراض درباره شافعیان، مالکیان و حنبلیان تکرار شد. علامه رو به سلطان گفت، به اعتراف خود علمای اهل‌سنت هیچ‌یک از رؤسای چهار مذهب در زمان پیامبر(ص) نبودند. او این حرکت اهل‌سنت را بدعت دانسته است که از میان عالمان خود، چهار نفر را انتخاب نموده‌اند و اگر کسی از آنان عالم‌تر باشد، ولی فتوایش برخلاف فتوای آنان باشد، به قول او عمل نمی کنند. اما مذهب شیعه تابع علی(ع) است که وصی، برادر و به منزله جان پیامبر(ص) بوده است. علامه در مورد طلاق همسر سلطان اینگونه پاسخ داد که طلاق شاه باطل است، زیرا شروط آن محقق نشده است. یکی از شرایط آن شنیدن دو نفر عادل است، آیا دو نفر عادل شنیده است؟ شاه گفت: خیر، علامه گفت، بنابراین، طلاق واقع نشده است و همسر شما بر شما حلال است. سپس علامه به بحث و مناظره با علمای مجلس پرداخت و همه آنان را مجاب کرد. سلطان محمد خدابنده در همان مجلس مذهب تشیع را قبول کرد و در دوران حکومتش به مذهب شیعه رسمیت داد.[۵] منابع ↑ مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ۱۴۰۶ق، ج۹، ص۳۰.↑ سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج۵، ص۳۹۹.↑ موسوی خوانساری، ۱۳۹۰ش، ج۲، ص۲۷۹.↑ مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ۱۴۰۶ق، ج۹، ص۳۰.↑ مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ۱۴۰۶ق، ج۹، ص۳۰