🪴 🦋 🌿﷽🌿 بخاطرحرفای فرهودکه میگفت ادم درستی نیست؟بخاطراولین دیدارمون؟بخاطرشبی که بخاطرشنیدن مکلامش یقین داشتم پیش یه دخترنامحرم وغریبه سپری کرده؟یابخاطرروزی که تودربنداون روبایه دخترنامحرم تونزدیک ترین حالت لامسه دیدم؟چرامن فکرمیکردم چون پاکان گناهکاره خدانشناسه؟؟؟واقعامن میتونستم یه آدمو...شرایطش رو...عقایدش رووشایدهم علایقش رو قضاوت کنم؟....من حق قضاوت نداشتم، داشتم؟وقتی نگاه بهت زدم رودیدابروهاش به هم گره خوردن ...اخم غلیظی کردودلخورنگاهم کردمثل چندلحظه پیش من... پاکان دلم گرفت ازآیه ...ازخودم...ازجسمی که سرتاپاگناه بود...ازلعیایی که مسبب شکل گرفتن پاکانی بودکه ازدیدآیه خدانشناس بود...لعیامسبب بود...اگرمن گناه اونونمیدیدم ...اگرهمخوابیاش بامردای رنگارنگونمیدیدم شایدهیچوقت همخواب دخترای نامحرم نمیشدم...شایدم اگرچشم میبستم روگناهاش وازخودش وهمجنس هاش متنفرنمیشدم الان یه مردپاک بودم مثل باباکه یه دنیارواسمش قسم میخورن...شایداگه ناپاکی های اون زن بدکاره رونمیدیدم الان واقعاپاکان بودم...منسوب به پاک!آیه بانگاهش که معنیشوخوب میدونستم تمام غم دنیاروانداخت تودلم...دلخورشدم...بااینکه پاک نبودم...بااینکه گناهام ازسقف ممکن الخطابودن گذشته بودومن لبریزبودم ازهرنوع گناه ومعصیت امامن شایدتاحالا نتونسته باشم ونخواسته باشم خداروبیشترازدانسته های اندکم بشناسم...دوسش داشتم...اصلا مگه میشه خدارودوست نداشت؟؟؟...کسی که خدارودوست نداره انگارکه خودشودوست نداره...خودشو...داشته هاشو...عزیزانشو...مگه میشدخدارودوست نداشت...مگه میتونستم ...مگه امکان داشت...؟مگه یه آدم غرق درگناه اجازه دوست داشتن خدارونداشت؟وقتی نگاه دلخورمودیدلب پایینشوبه دندون گرفت وبالحنی که سعی میکرد خودشوتوجیح کنه گفت:من...من... سریع پریدم وسط حرفش:نه نمیخواد چیزی بگی حق داری شوکه بشی حتماباخودت میگی اینکه تاخرخره توگناه فرورفته چطورمیتونه خداروبشناسه درسته من خدارونمیشناسم امادوسش دارم نمیتونم اسمشوبندازم توسطل زباله همینکه حرفموتموم کردم گفت:اقاپاکان من که چیزی نگفتم؟ طرف مقابل تمام افکار و نظر طرفش رو بفهمه- گاهی لازم نیست چیزی گفته بشه یه نگاه کافیه که درک کنه میدونم که خودم مسبب ایجاد این افکار و نظرات توی ذهنت شدم و با چیزها و حرفهایی هم که از من شنیدی و دیدی این یه امر کاملا طبیعیه که افکارت از من در این حد مسموم باشه که از من انتظار دور انداختن اسم خدا رو داشته باشی تا خواست حرفی بزنه با ناراحتی و دلگیری از عقایدی که میدونستم فقط متعلق به آیه نیست و ممکنه عقیده ی تمامی افرادی که با من رفت و آمد میکنن هم باشه از آشپزخونه بیرون زدم به ثانیه ای نکشید که آیه همراه با لیوان آبی به سمتم اومد و گفت :آقا پاکان باور کنید من منظوری نداشتم.... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻