﷽
#داستانڪ_معنوی
ریسمان
#نماز
افسوس می خورد كه نابینا است.
👈 كاش چشم داشتم. نه برای اینكه زمین و آسمان و گل و سبزه رو ببینم؛ برای اینكه بتوانم هر روز در
#نماز پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ شركت كنم.
👈 كاش حداقل، یكی را داشتم كه دستم را می گرفت و به مسجد می برد. خوش به حال كسانی كه چشم دارند و هر وقت دلشان بخواهد، به مسجد می روند!
💐 روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) مرد نابینا را دید. مرد نابینا از آرزوی خود گفت و اینكه دوست دارد هر روز در
#نماز جماعت شركت كند. گفت: هیچ كس را ندارم كه دستم را بگیرد و برای
#نماز، به مسجد بیاورد.
💐پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: از خانه تو تا مسجد، راه درازی نیست. بگو طنابی از خانه ات تا مسجد بكشند. هر وقت خواستی به مسجد بیایی، آن طناب را بگیر و بیا.
پس از آن،
#نمازی نبود كه از آن مرد روشن دل فوت شود.
📚 رضا بابایی ؛ نماز در حكایت ها و داستان ها ؛ ص ۴۸ به نقل از تهذیب الاحكام، ج ۲ ، ص ۲۶۶
@ala_allah