🔵دنیا مانع ظهور حقیقت آدمی دنیا که حبّ آن منشأ و سرآغاز همۀ خطاهاست و بذر همۀ فتنه ها و بدبختی هاست،[56] آنان را بازداشت تا به ندای حسین(ع) لبّیک گویند و کربلایی و عاشورایی شوند. سخنانی که میان حسین(ع) و «عمر بن سعد» گذشته است نمونه ای خوب در دریافت این واقعیت است. در شب هشتم یا نهم محرم، حسین بن علی(ع) یکی از یاران خود به نام «عمرو بن قُرظۀ انصاری» را به نزد «عمر بن سعد» فرستاد تا با یکدیگر ملاقات و گفتگو کنند. «عمر سعد» با این پیشنهاد موافقت کرد و حضرت شبانه با بیست تن از یارانش به سوی خیمه ای که در وسط دو لشکر برپا شده بود حرکت کرد و دستور داد یارانش به جز برادرش «ابوالفضل» و فرزندش «علی اکبر» وارد خیمه نشوند. «عمر سعد» هم به یارانش که تعداد آنها نیز بیست تن بود همین دستور را داد و تنها فرزندش «حفص» و غلام مخصوصش به همراه او وارد خیمه شدند. حضرت فرمود: «یا ابْنَ سَعْدٍ وَیحَکَ أَتُقاتِلُنی؟ أَمَا تَتَّقِی اللهَ اَلَّذی اِلَیهِ مَعَادُکَ؟ فَأَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ. یا هَذا ذَرْ هؤُلَاءِ القَوْمِ وَکُنْ مَعِی فَِانَّهُ أَقْرَبُ لَکَ مِنَ اللهِ.» ای پسر سعد آیا می خواهی با من جنگ کنی؟ آیا از خدایی که بازگشت به سوی اوست نمی ترسی؟ و می دانی من فرزند چه کسی هستم. این قوم را رها کن و با من باش که این عمل به خدا نزدیکتر و مورد توجه اوست. «عمر سعد» در پاسخ امام گفت: «می ترسم در این صورت خانه ام را در کوفه ویران کنند.» امام فرمود: «من به هزینۀ خود برایت خانه ای می سازم.» «عمر سعد» گفت: «می ترسم باغ و نخلستانم را مصادره کنند.» امام فرمود: «من در حجاز بهتر از این باغها که در کوفه داری به تو می دهم.» «عمر سعد» گفت: «زن و فرزندم در کوفه است و از سلامت آنان بیم دارم.» امام فرمود: «من سلامت ایشان را تضمین می کنم.» «عمر سعد» ساکت شد؛ چه بگوید، چه بهانه ای بیاورد. دنیا حجاب حقیقت است، دنیای انسان همان است که در خود اوست. [57] امام(ع) همۀ تلاش خود را کرد تا «عمر سعد» را نجات دهد، او را از مرتبۀ حیوانی خارج سازد و به سوی حقیقتش بکشاند که شأن انسان واصل به حقیقت، جز این اقتضا ندارد. اما او نخواست، امام(ع) چون از توبه و بازگشت وی مأیوس شد برخاست در حالی که چنین می فرمود: «[چرا این قدر در اطاعت شیطان پافشاری می کنی] خدایت در بسترت تو را بکشد و در قیامت گناهت را نبخشاید. به خدا سوگند امیدوارم از گندم عراق نصیبت نگردد مگر به اندازﮤ کم (عمرت کوتاه باد).» [و چنین شد]. «عمر سعد» از سر استهزاء گفت: «جو عراق برای من بس است.» [58]امام(ع) پس از ورود به کربلا، این شأن (دنیاطلبی) را که مانع نجات انسانهاست معرفی فرمود: «النَّاسُ عَبیدُ الدُّنْیا وَالَّذینُ لَعِقٌ عَلی أَلْسِنَتِهِمْ یحُوطُونَهُ مَادَرَّتْ مَعَایشُهُمْ.» [59] مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقۀ زبانشان، حمایت و پشتیبانیشان از دین تا آنجاست که زندگیشان در رفاه است. 18)