می نشینم در خیالم با تو خلوت می کنم باز هم دل را به پابوسیت دعوت می کـنم میروم با سر فرو، بین فُراتِ اشکِ خویش ارتمـاسی هم شده غـسـل زیارت می کنم من از اُفتــادن به خاکِ پایت عزّت یـافتم شاهدم،این سجده هایی که به تُربت می کنم بی بضاعت هستم امّـا باز خوشحالم لااقل عُـمرِ خودم را صرفِ هیئت می کنم کاملاً حِـس می کنم ابواب رحمت وا شـدند آن زمانهایی که در باب تو صحبت می کنم خوب یا بد، زشت و زیبا،چون به تو وابسته اند با تمــام سینه چاکانت رفاقت می کنم نَفْـس هم حاضر نشد حـرف دلم را بشــنود از خودم دارم به درگاهت شکایت می کـنم مرهم دردت نبودن جای خود، طوری شده دردهایم را نشـستم با تو قـسمت می کنم خیمه های روضه ات وقتی که خلوت می شوند بیشتر از هر زمان احساسِ غُربت می کنم نـیّـتم تنها تأسّـی کردن است و بس، اگر شب به شب در روضه ها ذکر مصیبت می کنم من مُرید روضه خوانهای تو هستم ورنه کی در محـضر جسارت می کنم روضه خوانهای تو آنانـند که افتاده اند در دل ویرانه ها پای سرت جان داده اند : 💔 ز اشک دیده جهان را به آب خواهم بست کنون که مرهم تو گریه‌ی محبین است.. سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام . https://eitaa.com/imamsajjad