فرصت مابعد جام جهانی ✍ محمد‌مهدی شیرمحمدی یکم: در مقام مقایسه به نظر می‌رسد در جام جهانی فوتبال قطر، بازیکنان ایرانی، در مصاف با تیم فوتبال آمریکا، جدی، پرشور و غیرتمندانه ظاهر شدند. اما حریف هم توانمند بود و فوتبالیست‌های ما البته، در برابر این حریف قوی، به برد دست نیافتند. در مقام مقایسه، آنها این بازی را بسیار قویتر از بازی با انگلیس پیش بردند. اکنون که غبار مصاف نشسته، باید از بازیکنان تقدیر کرد و از آنها استقبال شایانی به نمایش گذاشت. همزمان نباید فراموش کرد که بررسی زمینه‌های روحی و روانی دو بازی، مهم به نظر می رسد. این بررسی حتی می‌تواند برای شناخت بهتر نقش سلبریتی‌ها و برخی فوتبالیست‌ها در ناآرامی‌های اخیر، مفید باشد. می‌دانیم که بازیکنان ما پیش از بازی با انگلیس، گرفتار فشار روحی بدی بودند. دوم: باخت به نیرنگ تیمی که با قدرت در برابر آمریکا ظاهر شد و با پیروزی از سد ستبر ولز گذشت، در فوتبال به انگلیس نباخت؛ در دسیسه و نیرنگ بازنده شد. باخت به انگلیس هم در فضای سالم ورزشی می‌توانست مانند باخت به آمریکا با تفاضل گل کمتری باشد اما بازیکنان ما با کار در محیطی آلوده، به مصاف با انگلیس رهنمون شدند. فشار روحی بر بازیکنان پیش از بازی با انگلیس، در فضایی خلأ رخ نداده است. چه عوامل و عناصری این فشار را ایجاد کردند؟ همین فشار روحی و محیط آلوده، در تمام هفته‌های پاییز امسال بر سر اصحاب هنر و ورزش آوار شده است. در واقع جامعه هنری و ورزشی، قربانی دسیسه‌ها و نیرنگ‌های مجازی است و این قربانی، نمی‌تواند بازی شایسته جامعه ایرانی را به نمایش بگذارد. غیر از ناآرامی‌های پاییز امسال و فضایی که رسانه‌های معاند سعودی اینترنشنال و بی‌بی‌سی انگلیسی و... روی سازمان ورزش و سازمان هنر آوار کردند، شواهد حاکی است عناصری این فشار روحی و روانی را به تک‌تک بازیکنان و تیم ملی تحمیل کردند و باید از جام جهانی قطر، به عنوان فرصتی برای خانه تکانی در سازمان ورزش کشور، استفاده کرد. اگر دسیسه‌های انگلیسی حاکم بر فوتبالیست‌ها را شناسایی کنیم، در خواهیم یافت که محیط ورزش و هنر و اتمسفر حاکم بر سلبریتی‌ها، چگونه آلوده شده است. سوم: بادبادک‌های سلبریتی گروه خونی اصحاب هنر و ورزش، حاوی ژن توجه‌خواهی است و این ضرورتا چیز بدی نیست. یک استعداد نهفته یا پرورش‌یافته است و کارکردهای فرهنگی، اجتماعی دارد و اگر آلوده به دسیسه اجنبی شود، کارکرد ضد امنیتی هم پیدا می‌کند. چگونه؟! سلبریتی و ستاره ورزشی و هنری و مجازی، استعداد خودنمایی دارد و این خواهش تماشای خلق، او را ملتزم به مراعات خواست جامعه می‌کند. بین سلبریتی و خواهش جامعه، رابطه دو‌سویه برقرار است. وقتی جامعه گرفتار بغض شهادت قاسم سلیمانی است و تکریم از او را می‌خواهد، سلبریتی هم با میل و رغبت به این تکریم می‌پیوندد و وقتی جامعه به این باور رسیده که برای هواپیمای اوکراینی و مهسا امینی سوگواری کند، سلبریتی ملتزم به همراهی با جامعه است. اما آیا همه سلبریتی‌ها، همیشه همسو با خواست جامعه هستند؟ چهارم؛ ریسمان اما اصحاب هنر و ورزش، آنقدرها هم، سر به هوا و کنده از زمین و یله و رها در آسمان نیستند. سلبریتی، به توجه نیازمند است اما منقطع از همه جا نیست. هم می‌تواند در چشم‌انداز آرمان‌های ایرانی و اسلامی حرکت کند و هم می‌تواند دانه از سفره ملت برچیند و ثمره شهرت خویش را تسلیم بیگانه کند. اگر دشمن باد بکارد، سلبریتی را به جهتی که خود می‌خواهد، می‌برد و هوادارش را هم می‌کشاند. قصد سفید کردن روی علی کریمی، علی دایی، هنگامه قاضیانی و... را ندارم. نمی‌خواهم بگویم آنها فاقد اختیارمندی بوده و تنها قربانی دسیسه‌ها شده‌اند؛ نه. هرکسی مسئول اقدام خویش است هرچند این اقدام را با مباشرت و یا فشار روحی دیگری انجام دهد. اما به نظر می‌رسد بیش از آنکه به این ستاره‌ها، به عنوان متهم صرف بنگریم، باید در پی شناسایی دستی باشیم که ریسمان این بادبادک‌ها را از ملت ایران گرفته و آنها را به هر سو می‌برد و در برابر آرمان‌های ملت قرار می‌دهد. اگر بخواهیم دستی که این نخ را گرفته، بشناسیم، یک نمونه ویژه می‌تواند شناسایی دسیسه‌ مقدماتی بازی با انگلیس، در جام جهانی فوتبال باشد. پنجم: سازمان و فراسازمان توئیت چندی پیش آقای یامین‌پور مبنی بر اینکه در دولت فریدونی، همانند ۲۰-۳۰ که در پی گسست نسل جوان است، تلاش شده تا فدراسیون‌های ورزشی از حکمرانی کنده شوند و تنها مصرف کننده بودجه باشند، قابل تامل است؛ اما می‌توان فدراسیون‌های ورزشی را مسئولیت‌پذیر کرد. در مقابل باید توجه داشت که محیط اهالی ورزش و هنر و جماعت سلبریتی باید پاک و پاکیزه باشد. از جویبار لایروبی نشده، نمی‌توان توقع گذر آب زلال داشت. باید پیش از آنکه سراغ ورزشکار و فدراسیون و هنرمند و سلبریتی جماعت برویم، دستهایی را که می‌خواهند محیط سلبریتی‌ها را آلوده کنند، قطع کنیم.